58بنابر همين اصل، قريش متنعّم شد و خداوند آنان را از گرسنگى و از ترس ايمن ساخت: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» . 32
خداوند در بارۀ امنيت تكوينى حرم در آيۀ ديگر نيز فرمود:
«برخى از اهل مكه مىگويند اگر ما به تو ايمان بياوريم كافران ما را از سرزمين خودمان بيرون كرده، آواره مىشويم. آيا اينان نمىدانند كه ما مكه را امن قرار داديم و - با اين كه زمين و آب و هواى مكه براى كشاورزى و دامدارى مناسب نيست - از هر طرف انواع نعمت و بهترين ثمرات به سوى مكه جمع آورى مىشود.»33
و همچنين مىفرمايد: «با اين كه در اطراف مكه آدم ربايى فراوان است و مردم در آن نقاط امنيت ندارند ولى در محدودۀ حرم و مكه ايمن هستند، البته نه به خاطر اين كه مردم مكه يا رهزنان انسانهاى صالحى هستند كه حرمت حرم را پاس مىدارند، بلكه ما آن را حرم امن قرار داديم.»34
از آنجا كه اختطاف و ربوده شدن امرى تكوينى است، پس امنيت مقابل آن نيز امرى تكوينى است.35
اشكالى بر امنيت تكوينى حرم و پاسخ آن
استاد آيت الله جوادى آملى به نظريۀ استاد بزرگوار خود علامۀ طباطبايى پرداخته و آن را نقد و بررسى مىكند:
استاد علاّمۀ طباطبايى (قدس سره) دربارۀ امنيت مكه مىگويد: مراد از امنيت در آيه ( وَ مَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً ) امنيت تشريعى است، نه تكوينى؛ زيرا جنگها، كشتارها و ناامنىهاى بىشمارى در طول تاريخ، در اطراف كعبه اتفاق افتاده است. پس اگر امنيتى هست در سايۀ مراعات قوانين شريعت و به وسيلۀ مردم است نه به جهت امر تكوينى.36
نقد سخن مزبور با توجه به آيۀ شريفۀ ( الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) چنين است:
همانگونه كه از لحاظ اقتصادى با اين كه مكه محلّ كشاورزى و دامدارى و صنعت نبود، ليكن ساكنان آن به لطف الهى از گرسنگى و فقر نجات يافته و از نعمتهاى فراوان بهرهمند شدند، از لحاظ اجتماعى نيز از امنيت تكوينى برخوردار شدند. گرچه ممكن است خداى سبحان اين امنيت را در مقطعى از زمان از آنان سلب كند.
(زيرا) معناى امنيت تكوينى حرم اين نيست كه در آنجا كشتار نمى شود، بلكه خداوند آن سرزمين را بر اساس لطف خاص خود مأمن قرار داده است، ليكن اگر مردم آنجا بيراهه رفتند، خداوند آنها را به قهر خود مىگيرد: زيرا ( وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ )37 ( وَ لا تَحْسَبَنَّ اللهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ )38 ويژگى مكه اين است كه ممكن نيست حكومتى بتواند در آن، ساليان متمادى ظالمانه حكمرانى كند. به عبارت ديگر؛ مانند بهشت نيست كه هيچ كژى و خلافى در آن واقع نشود: (لاَ لَغْوٌ فيها وَ لاَ تَأْثيمٌ) 39 بلكه با اينكه احكام دنيا را دارد، از بسيارى جهات با مكانهاى ديگر متفاوت است. از جمله اينكه هركس از روى ظلم نسبت به آن قصد سوء كند به عذابى دردناك مبتلا مىشود40 و همچنين گرچه خداوند همۀ ستمگران را به قهر خود مىگيرد41 ليكن اخذ فورى و پايان بخشيدن سريع به حيات ظالم، ويژۀ سرزمين مكه است.42
10. حج و تقويت دين
«وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ» .43