44بنابراين، با توجه به اين ما انسان را چگونه تعريف كنيم و چه استعدادها و نيروهايى برايش قائل باشيم، تربيت هم متفاوت مىشود. كسى كه انسان را مركب از جسم و روح مىداند با كسى كه انسان را فقط موجودى مادى مىبيند، دو نوع تربيت را براى انسان در پيش مىگيرند. اين بحث همينر برمىگردد به تعريفى كه ما از قواى انسان داريم. اين براى انسان چه قوايى و براى هر كدام از قوا چه تعريفى قائل هستيم، باز در تعريف ما از تربيت نقش دارد.
بر اين اساس، مىتوانيم بگوييم تربيت دينى، تربيتى استكه متوجه شكوفايى استعدادهاى انسان با محوريت عقل به عنوان پيامبر باطنى مىشود و از آموزههاى دينى كه پيامبران الهى براى هدايت و تربيت انسان آورداند، استفاده مىكند. بايد توجه داشته باشيم كه فرق اساسى تربيت دينى از تربيتهاى ديگر اين استكه در تربيت دينى انسان بهگونهاى تربيت مىشودكه در تمام اعمال، رفتار، گفتار و كردار خويش نه تنها دنيا را مىبيند، كه آخرت را هم مىبيند. نه تنها تهديدهايى را كه متوجه دنيايش مىشود مد نظر قرار دهد و براى اينها چاره انديشى مىكند بلكه تهديدهايى را هم كه متوجه آخرتش مىشود، مورد توجه قرار مىدهد و براى آنها هم چارجويى مىكند. مراقب است كه در اين دنيا آخرتش صدمه نبيند. اين انسان حتى اگر به بدن هم مىپردازد به عنوان يك تكليف شرعى مىپردازد. چون بدن، مَركَب روح است. اگر روح بخواهد به تعالى برسد بايد از مركبى به نام بدن استفاده كند. با توجه به آنچه آمد تربيت اسلامى فرآيندى است كه در خلال آن عوامل بقاى عزتمند، به نسلهاى در حال رويش منتقل مىشود.
در الگوى تربيت اسلامى جايى براى ذلت نيست. البته اسلامى كه امام خمينى (قدس سره) آن را اسلام ناب محمدى (ص) مىناميد؛ « در فريضه حج كه لبيك به حق است و هجرت به سوى حق تعالى به بركت ابراهيم و محمد است، مقام «نه» بر همه بتها و طاغوتهاست و شيطانها و شيطان زادههاست. . . . در لبيك لبيك، «نه» بر همۀ بتها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانۀ عشق به حق است، دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگانشان برائت جوييد كه خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همۀ آزادگان جهان از آنان برى هستند.»8
مبانى انسان شناسى تربيت متعاليه
همانطور كه گفته شد، هر مكتب تربيتى بر تعريف خاصى از انسان استوار است. ما در بحث حاضر، بر اساس حكمت متعاليه يك مدل انسان شناسى ارائه مىكنيم و بعد بر اساس همين مدل انسان شناسى، بحثهاى بعدى را سامان دهيم. امام خمينى كه از صاحب نظران حكمت متعاليه مىباشد، با توجه به قوايى كه براى انسان برشمرده، هشت نوع انسان را معرفى كرده است. ايشان مىفرمايد لحاظ آفرينش، غير از عقل سه نيروى ديگر هم در وجود انسان هست: يكى نيروى شهوت؛ دوم نيروى غضب؛ و سوم نيروى وهم و شيطنت. بنابراين، ما در كنار عقل از سه نفس ديگر هم برخوردار هستيم: نفس بهيمى و حيوانى، نفس سبُعى و نفس شيطانى. از اين رو، با توجه به نوع تربيت، انسانهاى مختلفى شكل مىگيرند. يك انسان انسانى است كه رياست وجودش را قوۀ شهوى و حيوانى بر عهده گرفته و ديگر قوا در خدمت اين قوه قرار مىگيرند. امام مىگويد: اين