18ج) قول سوّمى به نقل از آيت الله مقتدايى است كه از مرحوم آيت الله فاضل لنكرانى نقل كرده:
مرسلات صدوق بر دو قسماند: بعضى از مرسلات است كه مى گويد: «روى عن النبى وروى عن الصادق» ودر جايى مىگويد: «قال النبى و يا قال الصادق كذا» . اين نيز مرسله است. اما مرسلهاى كه مرحوم صدوق با آن مقام علمى وبا آن مقام تقوايى قبول كرده و به پيغمبر اسناد مىدهد، كمتر از مرسلات ابن ابى عمير نيست. ابن ابى عمير كسى است كه «لا يروى الاّ عن ثقۀ» و برايش اعتبار قائل هستيم. آيا مرسلات صدوق كه به پيغمبر و امام اسناد مىدهد، كمتر از مرسلۀ ابن ابى عمير است؟ لذا ايشان با اين استحكام، اين مرسله را مورد اعتبار و اعتماد مىداند وشاهد مىآورد كه مرحوم صاحب رياض از همين روايت مرسله به نص متواتر تعبير مىكرده است. پيداست نص متواتر به مرسلهاى تعبير مىشود كه كاملاً مورد اعتماد و پذيرفتنى باشد.»32
در اين روايت، وقتى مرحوم صدوق با جملۀ «قال الصادق (ع)» مطلب را به آن امام بزرگوار نسبت داده؛ بدين معنا است كه صدور آن، از امام (ع) براى شيخ محرز و مسلّم بوده است.
دلالت روايت
اگر معناى روايت صدوق همان روايت امام كاظم (ع) باشد، دلالت آن بركفايتِ طواف از طبقۀ فوقانىِ مسجدالحرام روشن است؛ زيرا اساس و ريشۀ كعبه در زمين است و ارتفاع آن تا آسمان هفتم امتداد مىيابد. در اين صورت، فضاى كعبه به منزلۀ خود كعبه است و تمام آثار به آن ملحق مىشود. و اگر احتمال نخست صحيح باشد، روايت قابل استدلال نيست.
ب: روايات تربيع كعبه
روايات نقل شده در اين باب، ضمن بيان فلسفۀ مربع و چهارگوش بودن كعبه، آن را موازى بيت المعمور و بيت المعمور را موازى عرش خدا مىدانند و از اين روايات برداشت مىشود كه كعبه تا اعماق آسمانها امتداد دارد:
«وَ قَدْ رُوِىَ أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّيَتْ كَعْبَۀً لأَنَّهَا مُرَبَّعَۀٌ، وَ صَارَتْ مُرَبَّعَۀً لأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ، وَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً لأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ، وَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً لأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِى بُنِىَ عَلَيْهَا الإِسْلاَمُ أَرْبَعٌ؛ وَ هِىَ سُبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ» .33
«شيخ صدوق (رحمۀ الله عليه) گويد: روايت شده كه كعبه را كعبه ناميدند؛ چون مربع است و مربع است، چون در برابر و موازى بيتالمعمور است كه آنهم مربع است و بيت المعمور مربع است، چون در برابر عرش قرار گرفته كه آن هم مربع است وعرش مربع است، چون كلماتى كه اسلام برآن بنا شده چهار تا است و آن عبارت است از: «سُبْحَانَ اللهِ» «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ» «وَ لاَ إِلَهَ إِلاَ اللهُ» «وَ اللهُ أَكْبَرُ» .
برخى از مفسران، در تبيين اين روايت مىنويسند:
«مفادكلام بلند و نورانى امام صادق (ع) اين است كه حقيقت تسبيحات اربعه - كه نظام هستى برآنها مبتنى است - موجب تحقّقِ عرشِ مربع مىشود و تكوّن آن، باعث تحقّق بيت المعمور وبالأخره بيت معمور باعث تحقّقكعبه در عالم طبيعت مىشود؛ يعنى آنچه در عالم طبيعت است، الگويى از عالم مجرّدات تام است و عالم مجردات تام نيز الگويى از اسماء حسناى الهى است كه فوق تمام است. خلاصه اينكه، آن نظام ربّانى به ترتيب درجات وجودى، مايۀ تحقّق نظام عقلى، مثالى و طبيعى است.
باتوجه به روايت ياد شده، معناى اين حديث كه «كعبه از جايگاه خويش تا اعماق آسمان قبله است» ؛ «إِنَّهَا قِبْلَۀٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَى السَّمَاء»34 نيز آشكار مىشود؛ زيرا اگرچه ظاهر اين حديث بر وجوب رويكرد به اين بُعد عمودى، به عنوان حكم فقهى دلالت دارد، اما در باطن آن، بر ارتباط وجودى ميان عوالم طبيعت و مثال و عقل حكايت مىكند.»35
سند روايت مرسله است و همان حرفهايى كه در مورد مرسلات صدوق گفته شد، در اينجا نيز تكرار مىشود.
ج: روايات فلسفۀ هفت شوط
اين روايات، ضمن بيان فلسفۀ هفت شوط، كعبه را در امتداد و موازى بيت المعمور شمرده است:
«وَ فِى الْعِلَلِ عَنْ عَلِىِّ بْنِ حَاتِمٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْوَلِيدِ، عَنْ أَبِى بَكْرٍ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ، عَنْ أَبِى حَمْزَۀَ الثُّمَالِىِّ، عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ8 قَالَ: قُلْتُ لأىِّ عِلَّۀٍ صَارَ الطَّوَافُ سَبْعَۀَ أَشْوَاطٍ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ قَالَ لِلْمَلاَئِكَۀِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِيفَۀً فَرَدُّوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا: