15
3. اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) :
«وَ فِى ثَوَابِ الأَعْمَالِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ إِسْحَاقَ ابْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ8 يَا إِسْحَاقُ، مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً وَاحِداً كَتَبَ اللهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَۀٍ، وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَۀٍ، وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَۀٍ، وَ غَرَسَ لَهُ أَلْفَ شَجَرَۀٍ فِى الْجَنَّۀِ، وَ كَتَبَ لَهُ ثَوَابَ عِتْقِ أَلْفِ نَسَمَۀٍ حَتَّى إِذَا صَارَ إِلَى الْمُلْتَزَمِ، فَتَحَ اللهُ لَهُ ثَمَانِيَۀَ أَبْوَابِ الْجَنَّۀِ، فَيُقَالُ لَهُ: ادْخُلْ مِنْ أَيِّهَا شِئْتَ. قَالَ: فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ، هَذَا كُلُّهُ لِمَنْ طَافَ؟ قَالَ: نَعَمْ، أَ فَلاَ أُخْبِرُكَ بِمَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا؟ قَالَ: قُلْتُ بَلَى. قَالَ: مَنْ قَضَى لأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَۀً، كَتَبَ اللهُ لَهُ طَوَافاً وَ طَوَافاً حَتَّى بَلَغَ عَشَرَۀً» .19
«اسحاق بن عمار نقل كرده كه امام صادق (ع) فرمود: اى اسحاق، كسى كه برگِرد اين خانه يك طواف كند، خداوند هزار حسنه در نامۀ عمل او مىنويسد: و هزار گناه از او محو مىكند و هزار درجه به او مىدهد وهزار درخت براى او در بهشت غرس مىكند و پاداش هزار بندۀ آزاد شده برايش مىنويسد تا آنگاه كه به ملتزم رسيد، خداوند هشت درِ بهشت را به رويش مىگشايد و به او گفته مىشود: از هر در كه مىخواهى وارد بهشت شو.
اسحاق بن عمار پرسيد: فدايت شوم! همۀ اين ثوابها براى كسى است كه طواف مى كند؟ امام (ع) فرمود: آرى. به بيشتر از اين به تو خبر دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: كسى كه حاجتى از برادر مؤمن خود برآورد، خداوند براى او طواف و طواف تا ده طواف مى نويسد.»
4. امام صادق (ع) :
«يَا إِسْحَاقُ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً وَاحِداً كَتَبَ اللهُ لَهُ أَلْفَ حَسَنَۀ. . .» .20
«اىاسحاق، كسى كه پيرامون اين خانه يك طواف كند، خداوند هزارحسنه برايش مىنويسد.»
استدلال
چگونگى استدلال به اين روايات روشن است. اسم اشارۀ «هذا» اشاره است به خانهاى كه روى زمين قرار دارد؛ يعنى كعبه و طواف برگرد اين خانه است كه چنين ثواب و پاداش بزرگى دارد.
پاسخ
بى گمان، خواست شريعت، طواف بر محوركعبه است و خداوند مىخواهد با اين عمل، دست بندهاش را بگيرد و او را به مقصد برساند و اين روايات نيز برآن دلالت مىكند وطبيعى است كه چنين طوافى به خاطر نزديكى آن به كعبه، از پاداش و ثواب بيشترى برخوردار است، ولى ظاهر اين است كه اين روايات صرفاً در صدد بيان طواف برگردكعبه و ثوابى است كه برآن مترتب است، ولى طواف از طبقۀ دوم و طواف بر فضاى كعبه را نفى نمىكنند.
3. دليل عقلى
ممكن است جايز نبودن طواف از طبقۀ دوم، براى متصل نبودن آنان به صفوف طواف كنندگان باشد. شايد فقيهى در صدق «طواف الكعبه» بر «طواف از طبقۀ فوقانى» ترديد نداشته باشد، ولى از آن جهت كه اتّصال به جمع طواف كنندگان را ضرورى و لازم مىشمارد، از اين رو، طواف از طبقه فوقانى را جايز نمىداند؛ چرا كه چنين طوافى، فاقد اتصال به جماعت طواف كننده در مطاف است.21
دليل ديگرىكه از جهت عقلى مىتوان به آن تكيه كرد، نبود دليل بر منع طواف از فضاى كعبه است.
نتيجه
دلايلى كه آورديم، ظهور در اين داشت كه كعبۀ روى زمين، موضوعيت و محوريت براى طواف دارد و مىبايست طواف بر پيرامون آن و نه فضاى آن، انجام گيرد. بنابراين، طواف در طبقۀ دوم مسجدالحرام كه از كعبه بلندتر است، جايز نيست، ولى همانگونه كه ملاحظه كرديد، دلايل ياد شده جاى نقد داشت و داراى استحكام دلالى محكمى نبود؛ لذا برخى به دلالت آنها اشكال كرده و ظهور دلالى آنها را تضعيف نمودهاند.