9باشد. خلاصۀ سخن اينكه انسان داراى سه عالم است؛ عالم «طبع» ، «خيال» و «عقل» . انسان در اين عوالم بهوسيلۀ كسب كمالات علمى و عملى، وارد عوالم بالاتر مىشود. همچنين گفته شده كه ميان اين عوالم نيز رابطه وجود دارد.
صدرالمتألهين سپس بحث را با اين پرسش پى مىگيردكه: چرا عبادات براى ما جعل شدهاند؟
و سپس به اين نكته اشاره مىكند كه: عبادات بر حسب ظاهر با طبيعت ما سروكار دارند؛ از طريق بدن با ما مرتبط مىشوند و آثارشان در ما ثبت ميگردد. اين آثار سپس وارد عالم مثال ما مىشود و آنگاه وارد عالم عقل شده، ما را به كمال عقلى مىرساند. پس فايدۀ عبادت، به خدمت گرفتن شهوت در ركاب عقل است. نتيجۀ عبادات بسيار مهم است؛ چرا كه در اين صورت، نه تنها شهوت بلكه تمام قواى حيوانى ما در خدمت عقل ما قرار مىگيرد و عقل بر همۀ قواى ما حاكم مىشود. البته منظور از عبادت در اينجا عبادت با همۀ شرايط آن است؛ بهگونهاى كه غيب انسان (كه عقل اوست) شهادت او را (كه شهوت اوست) به خدمت بگيرد.
شهوات انسان، قواى عملى حيوانىاند كه كارشان جذب منافع است و غرض از وضع قوانين و عبادات، سير انسان به سوى ملكوت و همراهى با عوالم برين و قطع علايق از دنيا و شوق به ابديت و عالم عقل و غيب است. نتيجه اين اعمال و آثار، عدل است و عدل يعنى به خدمت در آوردن شهوات و كنترل آنها تحت تدبير عقل. نقطه مقابل اين آثار نيز ظلم و جور است؛ يعنى به كار گرفتن عقل تحت سيطرۀ شهوات و خدمت عقل به شهوات و در اين حالت است كه ظلم محقّق مىشود؛ زيرا ظلم يعنى قرار نگرفتن هر چيز در موضع مناسب خودش. در اثر ظلم و جور است كه آخرت انسان، فداى دنياى او مىشود و عقل در خدمت شهوت قرار گرفته و ستم و شقاوت شكل مىگيرد و رجوع چنين انسانى به عالم ديگر با وخامت و تنزل همراه است.
بنابراين، با قرار گرفتن شهوت در كنترل عقل، سعادت شكل مىگيرد؛ زيرا سعادت يعنى طلب آخرت وآن بهخدمت آخرت درآوردن دنياستكه حبّ دنيا سرچشمۀ تمام خطاها است؛
«حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ» و با قربانىكردن دنيا و قطع علايق از دنيا، انسان مستعدّ عالمِ قدس شده و جنبۀ عِلوى نفس در او تقويت مىشود. پس اصل تشريع و مصلحت عبادت، رساندن انسان به سعادت كامل است كه سعادت كامل درگرو انجام دادن عبادات است (با تمام شرايط و معارف آن) و نيز ترك تمام آنچه در شريعت منع شده است. بنابراين، آنچه مأمور به انجامدادن آنها هستيم، براى رسيدن به آخرت و جلب كمالات اخروى است و آنچه مأمور به ترك آن هستيم، براى قطع علايق دنيوى و بريدن از