33منزل بعد، تندنير نام داشت كه آن نيز داراى آب انبارهاى مملوّ از آب بود. شب را به راه ادامه داديم و چاشتگاه در زباله بوديم كه قريۀ آبادانى است و عربها در اين محل قصرى ساختهاند. زباله داراى دو آب انبار و چاههاى متعدد است و از منازل پرآب اين راه به شمار مى رود.
پس از زباله به «هيثمين» رسيديم كه آن هم دو آب انبار دارد و از آنجا حركت كرده، پاى به گردنۀ معروف به عقبة الشيطان فرود آمديم و روز دوم از گردنه بالا رفتيم. تنها گذرگاه سخت اين راه همين گردنه مى باشد كه آن هم زياد طولانى و مشكل نيست.
منزل ديگر، «واقصه» نام داشت كه قصرى بزرگ و آب انبارهاى خوب در آن بود. واقصه آخرين منزل اين راه است كه آب دارد. از آنجا تا كوفه جز شاخههايى از فرات كه از آن رودخانه جدا شده، آبى پيدا نمى شود. بيشتر مردمان كوفه براى تهنيت و چشم روشنى در همين محل، به پيشواز حاجيان ميآيند و با خود آرد و نان و خرما و ميوه ميآورند.
بعد از واقصه به «لوره» رسيديم كه آب انبار بزرگى دارد و پس از آن به مساجد، كه سه آب انبار دارد و سپس به محلى معروف به «منارة القرون» رسيديم. اين مناره بسيار بلند و در وسط بيابان واقع شده و اطراف آن را با شاخهاى آهو تزيين كردهاند و دور و بر آن اثرى از آبادى نيست.
بعد از مناره به وادى عذيب رسيديم كه محلى پربركت و حاصلخيز و آباد است و اطراف آن را فلاتى حاصلخيز و خوش منظر فراگرفته است.
منزل ديگر قادسيه بود كه جنگ مشهور اسلام و مجوس در آن واقع شد و اين جنگ منجر به پيروزى قطعى مسلمين و ذلت و زبونى آتش پرستان گرديد كه ديگر بعد از آن نتوانستند قد علم كنند. (1/183) .
ابن بطوطه اينجا به عراق رسيده و نخستين شهرى كه زيارت كرده، شهر نجف است كه گزارش آن را آورده و سپس از ديگر شهرهاى عراق سخن گفته است.
سفر دوم به مكه و حج دوم و سوم و چهارم
ابن بطوطه از نجف عازم بصره شده، از آنجا به آبادان و شوشتر و ايذه و اصفهان و شيراز رفته باز به عراق باز ميگردد. اين باره، از كوفه و كربلا و بغداد ديدن كرده و سپس بهموصل ونصيبين و سنجار ماردين ميرود و سپس به بغداد باز ميگردد (1/261) . وى مى نويسد:
چون به بغداد رسيديم، حاجيان آمادۀ حركت بودند. من پيش خواجه رفتم و از او خواستم كه سفارش سلطان ابوسعيد را در بارۀ من به كار بندد و او يك نيمه محمل به من تخصيص داد و توشۀ راه به اندازۀ آب و خوراك چهارتن در اختيار من گذاشت و فرمانى نيز به دست من داد و به پهلوان محمد حويج، كه امير قافله بود، سفارش مرا كرد.
ابن بطوطه در اينجا شرح راه را نمى دهد. وى از راه عراق به مكه رفته و تنها اشاره به بيمارى اسهال خود ميكند كه تا مكه ادامه داشته و تنها وقتى به منى رفتهاند خوب شده است. او تمام سال را مانده و حج ديگرى را هم در مكه بوده است. ابن بطوطه مىنويسد:
آن سال را پس از گذراندن موسم حج در مكه ماندم. . . در مدرسۀ مظفريه منزل داشتم و بيماريام بهكلى از ميان برخسته، حالم بسيار خوش بود و تمام اوقاتم را به طواف و عبادت و عمره ميگذرانيدم. در اثناى آن سال، حجاج مصر عليا به شهر مكه رسيدند. . . در نيمه شهر ذى قعده امير سيف الدين يلملك به اتفاق جمعى از همشهريان من (اهالى طنجه) به مكه رسيدند. (1/262)
ابن بطوطه ميگويد وقوف در عرفات در اين سال؛ يعنى سال 728، روز جمعه بود. سال 729 را هم در مكه بوده است. او مى نويسد:
در اين سال احمد بن رميثه و مبارك بن عطيفه به اتفاق امير محمد حويج و شيخزاده حرباوى و شيخ دانيال از عراق به مكه آمدند و از جانب سلطان ابوسعيد صدقات فراوان بين مجاورين و اهل مكه تقسيم كردند و هم در اين سال بود كه نام ابوسعيد پس از نام الملك الناصر در خطبه ذكر شد و بر فراز قبۀ زمزم براى او دعا كردند و پس از نام او، از سلطان يمن «الملك المجاهد نورالدين» هم نام بردند. ليكن امير عطيفه با اين امر موافقت نداشت و توسط منصور، برادر خود، به الملك الناصر خبر فرستاد. وقوف سال 729، روز سه شنبه بود و من سال 730 را هم در مكه ماندم. در موسم حج آن سال بين امير عطيفه و ايدمور ناصرى امير جاندار فتنهاى برخاست. (1/264 - 263)
وى بعد از حج، راه دريايى را انتخاب كرده، عازم يمن ميشود. بنابراين، به جده آمده و از آنجا سوار نوعى كشتى به نام «جلبه» شده و در درياى سرخ به راه خود ادامه مى دهد. او در اين مورد مينويسد:
اين كشتى از آنِ رشيد الدين الفى عينى بود كه اصلش از حبشه است. شريف منصور پسر ابى نمى هم در كشتى ديگرى مسافرت ميكرد و بسيار مايل بود كه من با او باشم ليكن چون در كشتىِ او تعدادى شتر هم بود من ترسيدم و نرفتم. چه، من تا آن زمان مسافرتِ دريا نكرده بودم. (1/266) .
ازين پس اقامت او در يمن است و گزارش تفصيلى در بارۀ آن ناحيه ارائه كرده است. از آنجا عازم عدن و صنعا و سپس عمان شده و با پادشاه هرمز ديدار ميكند. به جزيرۀ كيش ميرود و بحرين و قطيف و احساء و يمامه را پشت سر ميگذارد.