15سبب است و سبب را اندر معانى تأثيرى بيشتر نبود. پس مقصود حجّ نه ديدن خانه بود كه مقصود كشف مشاهدت باشد.
هجويرى، علاوه بر آنكه بخشى از كتاب كشف المحجوب را به حج اختصاص داه، در بابهاى دهم، يازدهم و دوازدهم كه به معرفى تابعين و اتباع و امامان مىپردازد، به مناسبت داستانهايى از آنها كه مربوط به مكه است، نقل مىكند و برخى از آنان را نيز كه به حج مشرّف شدهاند و يا مجاور خانۀ خدا گرديدهاند، مانند اويس قرنى، سعيد بن مسيّب، عبداللّٰه مبارك، فضيل عياض، بايزيد بسطامى، محمد بن اسماعيل خيرالنّساج، محمد بن خفيف، ابوعثمان مغربى، ابراهيم خواص، بوطالب حرمى و محمد بن فضل بلخى را نام مىبرد، كه براى نمونه به حكايت محمدبن فضل بلخى و بايزيد بسطامى اشاره مىشود:
محمد بن فضل بلخى
محمّد بن الفضل البلخى رضى الله عنه از جلّۀ مشايخ بود و پسنديدۀ عراق و خراسان بود، مريد احمدبن خضرويه بود و ابوعثمان حيرى را به وى ميلى عظيم بود. وى را از بلخ بيرون كردند متعصّبان از براى عشوۀ مذهب وى به سمرقند شد و عمر آنجا گذاشت.
از وى مىآيدكه گفت: «أَعْرَفُ النّٰاسِ بِاللّٰهِ أَشَدُّهُم مُجٰاهَدَةً في أَوٰامِرِهِ وَ أَنْبَعَهُم لِسُنَّةِ نَبِيِّهِ» ؛ يعنى بزرگترين اهل معرفت، مجتهدترينِ ايشان باشد اندر اداى شريعت و با رغبتترين اندر حفظ سنّت و متابعت و هركه به حق نزديكتر بود، بر اوامرش حريصتر بود و هركه از وى دورتر بود از متابعت رسولش دورتر بود و معرضتر.
از وى مىآيد كه گفت: «عَجِبتُ مِمَّنْ يَقْطَعُ الْبَوٰادي وَالقِفار والمَفٰاوِز حَتّىٰ يَصِلَ إِلىٰ بَيْتِهِ وَ حَرَمِهِ لِأَنَّ فِيهِ آثارَ أَنْبيائِهِ كَيْفَ لاٰ يَقْطَعُ نَفْسَهُ وَهَوٰاهُ حَتّىٰ يَصِلَ إِلىٰ قَلْبِهِ لِأَنَّ فِيهِ آثٰارَ مَوْلاٰهُ» ، عجب دارم از آنكه باديهها و بيابانها ببرد تا به خانۀ وى رسد كه اندر او آثار انبياى وى است، چرا باديۀ نفس و درياى هوا را نبُرد تا به دل خود رسد كه اندر او آثار مولاى وى است يعنى دل كه محلّ معرفت است بزرگوارتر از كعبه كه قبلۀ خدمت است. كعبه آن بود كه پيوسته نظر بنده بدو بود و دل آنكه پيوسته نظر حقّ بدو بود، آنجا كه دل دوست من آنجا، آنجا كه حكم وى مراد من آنجا، و آنجا كه اثر انبياى من، قبلۀ دوستان من آنجا.
واللّٰه اعلم. 1