61تواضع خويش را به خدا عرضه كند، اما مطلوب برين همان مقام جمع العين است 1و يا لازم نيست تقديم و تأخير حال وصول و حال جمع را توجيه كنيم و نمىتوان از عبارت «مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الآْثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ» پى برد كه سيدالشهدا اعتقاد داشته كه روش راه بردن از اثر به مؤثر را بىتمكين و ضعيف مىدانسته. 2اينها نمونههايى بود كه شارح محترم با استفاده از عبارات مناجات ابن عطاءاللّٰه اسكندرانى، به حضرت سيدالشهدا نسبت داده و درصدد اثبات ابحاث عرفانى برآمده كه در كتب اهل معرفت موجود مىباشد.
يا مثلاً با عبارت «مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاعْتِمَادِ عَلَيْهَا» در صدد اثبات تجريد است كه امام عليه السلام مىخواهد مقام تجريد را بيان كند. 3البته ما در صدد انكار اين ابحاث شريف نيستيم بلكه هركدام از اينها در محل خود قابل اثبات است اما اينكه بخواهيم به حضرت سيدالشهدا نسبت دهيم، محل اشكال است و درست نيست، هرچند اهلبيت وحى، مطالبى را در توحيد و سلوك الى اللّٰه بيان داشتهاند كه دستمايۀ تمام عرفا و اهل معنى است و در حقيقت آنها ريزهخوار سفرۀ رسول خاتم و آل اويند. در حقيقت بايد به شروح مناجات ابن عطاءاللّٰه يك شرح ديگر هم اضافه كرد كه آن هم همين شرح است.
سرِ بىصاحب تراشيدن:
انسان از مطالعۀ بعضى مطالب و مشاجرات در بارۀ اين دعا، به ياد اين جملۀ معروف مىافتد كه اينها سرِ بىصاحب مىتراشند. چون پيش از آنكه در مورد انتساب ذيل دعا به حضرت امام حسين عليه السلام بررسى دقيق صورت گيرد، بعضى در صدد اثبات فلان مطلب عرفانى يا فلسفى و. . . هستند و در مقابل، گروه ديگر درصدد ابطال اين برداشت و استنباط برآمده و طرف مقابل را تخطئه مىكنند و حال آنكه هر دو گروه بر خطايند و چون نديدند حقيقت، رهِ افسانه زدند. به قول عرب «ثَبِّتْ الْعَرش ثُمَّ انْقُش» .
براى نمونه، دو مقالهاى است كه در مجلۀ «مشكوٰة» مربوط به بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى در دو شمارۀ آن چاپ شده، اوّلى به نام «عرفان سيدالشهدا» به قلم دكتر محمدكاظم فرقانى (شماره 82) و ديگرى به نام «آيا دعاى عرفه وحدت وجود را بيان