56* «من علامات اتّباع الهوى، المسارعة إِلى نوافل الخَيرات والتكاسل عن القيام بالواجبات» .
* مٰا فاتَكَ مِن عُمرك لا عوض له و ما حَصَل لك مِنهُ لا قيمة له» .
* «العلم إِن قارنته الخشية فلك و إِلاّٰ فَعَلَيك» .
وكلمات ديگر، كه حكيمانهاند و بسيار سنجيده. مانند اين كلماتِ حكيمانه، هم در گذشته بر زبان اولياى خدا جارى شده كه پيامبر و امام نبودهاند مثل كلمات حكيمانۀ لقمان، كه در قرآن كريم آمده و يا كلمات حكيمانۀ سلمان يا ابوذر و يا كلمات خواجه عبداللّٰه انصارى و در زمان ما، علاّمه حسنزاده آملى و حضرت امام خمينى قدس سره كه سخن معروف: «عالَم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد» شبيه به كلمات انبيا و اوليا است! امّا همه مىدانيم كه اين كلام پيامبر و امام نيست.
پس معلوم مىشود كه توان و قدرت انشاى اين كلماتِ حكيمانه، منحصر به پيشوايان معصوم نيست بلكه كسانىكه اهل تأمل و صفاى باطن و تهذيب نفس بودهاند نيز اين امكان برايشان وجود دارد كه ينابيع حكمت از قلب آنها بر زبانشان جارى شود. 1البته كلام پيامبر و امامان، با ديگر خلايق متفاوت است؛ لذا ما با مقايسه مىفهميم كه چه كلامى به كلمات آنها شبيه نيست. البته اين درك براى كسانى است كه مدتها با كلمات معصومين عليهم السلام سر و كار داشته و با جوامع حديثى مأنوس بودهاند.
امّا چگونه ممكن است اين دعا كه از شخص ديگرى است، به كتاب اقبال راه يافته باشد؟ !
بايد گفت: اصل چنين امرى، هيچ بعيد به نظر نمىرسد؛ چه در زمان گذشته كه بسيار اتفاق مىافتاده و چه در زمان خودمان. اما در گذشته مثل دستكارى و كم و زياد كردن در كتب حديثى، كه نمونههاى آن فراوان است و مثل كم و زياد كردن در كتب محيىالدين عربى و يا اضافه كردن قسمتهايى در ردّ و ذمّ صوفيه به حديقةالشيعه. هرچند در انتساب حديقه به مقدس اردبيلى جاى شبهه نيست اما در انتساب بعضى قسمتها به ايشان، جاى ترديد وجود دارد. 2و در زمان حاضر، مثل اينكه ناشرى، قرآنى با ترجمۀ مرحوم شعرانى چاپ كرده، در حالى كه مرحوم شعرانى اصلاً ترجمۀ قرآن نداشته است و برخى آثار علامه حسنزادۀ آملى را به نام آقاى شعرانى انتشار دادهاند.