20
حجكننده وقتى كه تدارك خود را ديد، برنمىدارد چيزى و نمىگذارد الّا اينكه عطا مىكند خداوندِ عالم به هريك از آنها ده حسنه و محو مىكند از آن، ده سيّئه و بلند مىكند از براى او ده درجه
ششم، تطيّب خاطر و اطمينان نفس و خاطر جمعى از وجود محامل كه مشقّت شديد در پيادگى حاصل نشود (و اين مطلبى است مُجرّب؛ چنانكه [ حضرت ] امير عليه السلام مىفرمايد: هركه خاطر جمعى داشته باشد به آبى، تشنگى بر او غالب و موذى نشود) .
هفتم، سوار شدن در وقت مراجعت.
هشتم، سوار كردن آنهايى كه از پيادگى عاجز شده باشند، از فقراى حجّاج و ضعفاى آن.
نهم، احتمال قطّاع طريق 1و احتياج به ركوب و مدافعه با آنها.
دهم، حضور اين اسباب و رَواحل 2در مكّه و مشاعر بهجهت تبرّك نمودن آنها.
يازدهم، اظهار جلالت و نسب و شرافت خود و رفع اتّهام از السنۀ مردم و در اين، حكمتهاى بسيار است.
دوازدهم، ظاهر نمودن وفور نعمتهاى الهى بر آن جناب: وَ أَمّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ . 36 - جناب امام حسين عليه السلام حج كرده بيست [ و ] پنج مرتبه پياده؛ با آنكه اسبان و شتران خوب، غلامان و خادمان مىكشيدند سوار نمىشد، 4مثل برادرش [ امام ] حسن مجتبى عليه السلام.
در يكى از سفرهاى حجّ آن جناب عليه السلام، پاهاى مباركش ورم نموده، آماس كرد. يكى از مواليانش گفت: كاش سوار شوى كه آماس قدم مباركت ساكن شود. فرمود: هرگز سوار نمىشوم، لكن چون نزديكىِ اين منزل مىرسيم، مردى سياهرنگ پيش روى تو مىآيد و روغن با او خواهد شد، او [ آن ] را از وى بخر و [ در ] قيمت مضايقه مكن (يعنى به هر قيمت بفروشد بگير) . گفت: پدر و مادرم فداى تو باد، پيش ما منزلى است كه كسى در آن باشد؟ فرمود: بلى هست. آن مرد پيش از رسيدن به آن منزل پيدا خواهد شد. چون يك ميل 5راه رفتند، آن مرد سيه چهره پيدا شد. حضرت عليه السلام به غلام خود فرمود: اين است همان مرد. برو روغن را بخر. چون غلام نزد آن مرد سياه آمد و روغن خواست. گفت: بهجهتِ كه