19
يَأْتُوكَ رِجٰالاً وَ عَلىٰ كُلِّ ضٰامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ. . . ؛ 1«ندا كن در ميان مردم به حج و اعلام ده و بطلب ايشان را به سوى آن، تا بيايند به سوى تو، در حالتى كه پيادگان باشند و سواران باشند بر هر شتر لاغرى و آيند به سوى تو از هر درّۀ عميقى يا از هر راه دورى. تا حاضر شوند منفعتهاى خود را براى دنيا و عُقبا.»
پس امر فرمود آن حضرت صلى الله عليه و آله مؤذّنان را كه اعلام دهند، مردم را به آوازهاى بلند به آنكه رسولخدا صلى الله عليه و آله در اين سال به حج مىرود. پس مطّلع شدند به حجّ رفتن آن حضرت، هركه در مدينه حاضر بود و اطراف مدينه و اعراب باديه و حضرت صلى الله عليه و آله نامه نوشت به سوى هركه داخل اسلام شده بود كه: رسولخدا صلى الله عليه و آله ارادۀ حج دارد. پس هركه طاقت دارد حاضر شود. پس احدى از مسلمين نماند كه آن سال به حجّ نرود، تا آنكه به همۀ ايشان تعليم حج داد و مناسك را به ايشان بفهمانيد تا اينكه سنّت باشد بهجهت ايشان تا آخر زمان. 2در اين سفر، حضرت صلى الله عليه و آله زنهاى خود را هم با خود برده بود و در مراجعت از اين سفر، قضيّۀ «غدير خم» اتّفاق افتاد كه آنجا رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله [ حضرت ] امير عليه السلام را بهجاى خود خليفه و جانشين تعيين فرمود.
5 - بعضى از مشايخ اهل حديث گفته كه: شبى، در عالم رؤيا مردى از من سؤال كرد در پياده رفتن [ امام ] حسن عليه السلام به حج، و حال آنكه كشيده مىشد در معيّت آن حضرت عليه السلام محملها، كه سِرّش چيست؟ با وجود اينكه در اين عمل، به حسب ظاهر، تلف كردن مال بدون منفعت به نظر مىآيد و اين اسراف است و حرام! پس جواب دادم در عالم رؤيا به آن، كه: در اين فعل مقدّس حضرت عليه السلام حكمتهاى زياد و بسيارى هست:
اوّل اينكه: پياده رفتنِ آن حضرت عليه السلام از باب كم كردن نفقۀ راه حج نبوده و به اين صورت گمان كرده نشود در حقّ آن جناب.
دوّم، بيان جايز بودنِ اين كار و بيان استحسان 3كه: به امكان استطاعت از ركوب، پياده رفتن فضيلتِ تمام دارد.
سيُّم، انفاق مال خود و صرف آن در راه خدا.
چهارم، مقابله و عوض نمودن آن حضرت عليه السلام بر زحمتهاى آن حيوانها كه در عرفات مىباشد؛ چنانكه روايت شده.
پنجم، احتمال احتياج بر محامل در صورت عجز از پياده رفتن.