70همينطور با ضربتى كارى به زودى براى جلب ثروت و تمكن مالى براى حبشه و تهيدست كردن مصر مسلمان وارد عمل شود اما اخيراً حقيقت روشن شده كه اين فرد ماجراجو نتوانسته است در درياى سرخ غير از برانگيختن برخى از نالهها و فريادها ونوشتن بعضى از تحقيقها كارى كند. با اينكه بار ديگر در سفر بازگشت به عدن48 تهاجمى را انجام داده است، در همان وقتى كه اين امير به اعمال حماقتآميزش اقدام مىكرد، او وهمراهانش هنگامى كه كشتىاش به كنارههاى مگاديشو رسيد به اسارات درآمدند و از هما جا او را به عنوان هديهاى براى حاكم عدن فرستادند. وى در آنجا تا سال 1516 م زندانى شد، همان زمان كه شورشى محلى در آنجا پيش آمد و آن حاكم كه مدتى طولانى او را به زندان افكنده بود، سرنگون شد، حاكم جديد تمايل به اداى فريضه حج كرد. پس «داكوردا» پس از اعلان اسلامش توانست با حاكم براى حج همراه شود و در مدينه منوره به يك بيمارى از نوع مسيحى دچار شده و براساس داستان، پس با صداى بلند آرزوها و روياهايش را اعلان كرد كه دوست داشت مسجد بزرگ رو به رويش را به كليسايى مسيحى تبديل كند؛ چنانكه دركنسيه سيده مريم در ليشبونه صورت گرفت و در مقابل اين تغيير و تصرف بىباكانه حاجيان او را آزاد گذاشتند و وسايل و پول نقد به او دادند، تا به كاروانى كه به دمشق مىرفت ملحق شود و كاروانى كه چند روز پيش مدينه را ترك كرده بود.
آن كاروان در صحراى بىآب و علف راهش را گم كرد، ولى كاروان رهگذرى او را از مرگ حتمى نجات داد و به سوى بصره ره نمود، سپس در طول خليج فارس به سوى «هرمز» يكى از مراكز پرتغالىها حركت كرد. او نخستين جهانگرد اروپايى بود كه از صحراهاى بىآب و علف و پس از آن با كشتى ديگرى به پرتغال بازگشت و در سال 1520م به آنجا رسيد، اما خيلى زود به ديرى از ديرهاى آنجا ملحق شد.49
قرن شانزدهم كه رنگ پرتغالى به خود گرفت، گواه كوششهاى ديگرى بود در اين زمينه پس در تموز (يوليو) 1565م يك برده پرتغالى ناآشنا براى انجام حج به مكه مكرمه رفت و علىرغم اختصار و كوتاهى آن چه درسفرنامهاش