53اينجاست كه دانشمندان و شرق شناسان پيوسته در هر موضوعِ مرتبط بااين دعوت، به بحث و تحقيق مىپردازند؛ دعوتى كه مسلمانان با نور هدايتش، راهنمايى و روشنايى يافتند.
غربىها به تحقيق پيرامون وضع مكه، كه اين نور از آن تابيده بود، پرداختند ومورّخانشان، همۀ مسائلى را كه به نحوى با آن ارتباط داشت، مورد بحث و بررسى قرار دادند.
نام مكه در ميان غربيان، وارد زبانها شد و به صورت كلمۀ ويژهاى به فرهنگها وكتب لغت آنان راه يافت تا بتواند جهتى را كه مردم، رو به آن مىكنند، يا هموار به سوى آن مىروند، تشريح و تبيين سازد. البته آنان تنها به اين اكتفا نكردند، بلكه تمام گردشگران غربى نيز، به سوى آن بار سفر بستند و خود را به رنج و سختى انداختند تا به آنجا وارد شوند وناشناخته حج بگزارند و. . . .
برخى از آنها به اين هدف رسيدند، اما بسيارى ديگر (از حضور در آن مكان) درماندند. از آنچه دربارۀ اين بحثها و تحمل دشوارىهاى آن نوشته شد، سرمايه و ذخيرۀ علمىِ مهمى پديد آمد كه بر اهل بحث و تحقيق، احاطه بر همۀ آنها دشوار است؛ بهويژه اينكه آنچه نوشته شده، به يك زبان زندۀ غربى نيست بلكه به زبانهاى متعدّد؛ از جمله مهمترين آنها انگليسى، آلمانى و فرانسوى است.
مخفى نماند انگيزهها و اهداف غربىها از سفر به اين سرزمين را مىتوان در موارد زير خلاصه كرد:
تبليغى؛ از طرف كشيشها و كليسا.
درس و بحثهاى علمى و در بيشتر موارد تجسس و اهداف سياسى.9
سفر پى در پى ماجراجويان به شرق
اينكهگفتيمنام وياد جزيرةالعرب، از زمانهاى دور در برخى از منابع غربى آمده، درست است؛ زيرا هيرودوت مورخ قرن پنجم قبل از ميلاد در كتابش آنرا ذكركرده است وهمچنين ثيوفرست، شاگرد ارسطو، در كتابش «تاريخ النبات» مباحث جالبى از گياهان عطرىِ مشهور كشورهاى عربى آورده است.
جغرافىدان يونانى استرابون (حدود اوايل قرن اول ميلادى) و مورخ ايتاليايى، بلينى در قرن دوم ميلادى، الواحى از اسامى قبيلهها و شهرها و