52«الارماداء» به سال 1588 م. ، با تأسيس شركت هند شرقى در سال 1600م. ، تسلّط خويش بر امارات عربى حاشيۀ خليج فارس را آغاز و ارتباطش با ايران و عراق براى نفوذ در آنها تحوّل ايجاد كرد.
بخش وسيعى از شمال آفريقا، در آغاز سال 1830 م. به دست اشغالگران فرانسوى سقوط كرد و روسيۀ تزارى نيز مناطق اسلامى در آسيا را به اشغال خود در آورد و در دست دولت عثمانى، چيزى غير از عراق و شام و جزيرة العرب باقى نماند. مصر نيز از سال 1798 م.
هنگامى كه ناپلئون بناپارت با آن جنگيد، از سلطۀ دولت عثمانى خارج شد. اما تا سال 1882 م. در حالتى شبه استيلاء باقى ماند و در آن سال جزو متصرّفات و مستملّكات استعمار بريتانيا شد.
نقشۀ اروپا براى استيلا بر جهان اسلام از راههاى مختلفى اجرا و تسهيل مىشد؛ مانند اشغال نظامى تدريجى، معاملات اقتصادى و تبليغات دينىِ كليسايى، سيّاحان و جهانگردان، استفاده ازكارگزاران و حاكمان مزدورِ محلّى (البته هر جاكه ممكن بود) و. . .
اسلام داراى نواحى و مناطق گستردهاى بود و در درونِ حصارِ دينى مستحكمى به سر مىبرد و روح جهادش، اروپا را دچار ترس و اضطراب مىساخت. در اين ميان، منطقۀ عربىِ آن به سبب موقعيت استراتژيكى و تاريخى كه داشت، بيش از همۀ مناطق اسلامى، مورد توجه واهتمام اروپاييان بود و جزيرة العرب، كانون اين توجه و اهتمام بهشمار مىرفت و. . .
در درگيرى مستقيم نيروى اسلامى با اروپا، به تدريج كفۀ ترازو به نفع اروپايىها سنگينى كرد و موجب قطع روابط عربى - عثمانى شد.8
روشن و واضح بود كه مكّۀ مكرمه و مدينۀ منوره، در رأس اولويتهاى توجه غربىها به جزيرةالعرب قرار گيرد.
ظهور و گسترش اسلام، كه سرچشمههايش، از جلگههاى مكه و زمينهاى پست وخشك آن مىجوشيد و معجزۀ جاويد پيامبر صلى الله عليه و آله - كه او و راه يافتگان هدايتش آن را محقق ساختند - در نشر و پخش اسلام، سرعت غافلگير كنندهاى داشت، پيوسته در شرق و غرب پيش مىرود؛ بهگونهاى كه هنوز انعكاس صداى آن در غرب و در اطراف و اكناف آن به گوش مىرسد.