8الهى است.
اگر نماز، انسان را فرشته خو مىكند، چون مشتمل است بر نهايت خاكسارى انسان در سجده و نزديك ترين حالت بنده به خدا زمانى است كه در حال سجده باشد6 و فرشتگان بعضى ساجدند و بعضى راكع؛ «اِنَّ لِلّٰهِ مَلائِكَةً رُكّعاً إلىٰ يَومِ القِيامةِ وَإِنَّ لِلّٰهِ مَلاٰئِكَةً سُجّداً إلىٰ يَوْمِ الْقِيامَةِ»7 و روزه انسان را در صف فرشتگان قرار مىدهد. انجام مناسك حج نيز كه جامع اين اركان و خود ركنى است مستقل، آدمى را فرشته سيرت و فرشته صورت مىكند؛ حاجيان به فرشتگان مىمانند كه عرش الهى را طواف مىكنند؛ «وَ تَشَبَّهُوا بِمَلاٰئِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ» .8
توحيد در حج
افزون بر اينكه خداوند انسان را با صبغۀ توحيدى آفريده و وى را بر فطرت خداشناسى سرشته؛ بهگونهاى كه با ذات او عجين شده، توحيد را در همۀ معارف و دستورات و اعمال جوارحى و جوانحى خود نيز اشراب كرده است. حج نيز از آغاز تا انجام آن نمونهاى است از توحيد و طرد شرك. براساس آيه شريفه:
وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ حج ايمان و توحيد است و ترك آن موجب كفر عملى.
حج، سير به سوى خدا و رفتن براى ديدار او و تلاش براى نزديكى به خدايى است كه در عين علوّ و بالايى، نزديك است؛ فَاِنّي قَرِيبٌ. حاجى با پوشيدن لباس احرام و گفتن لبيك، همۀ مظاهر دنيا، ريا و شرك و هوا را كنار مىگذارد و صبغۀ الهى به خود مىگيرد؛ زيرا لبّيك حجّ جاهلى، نداى شرك بود و بانگ بتپرستى؛ چون مىگفتند: «لَبَّيْكَ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاٰ شَرِيكَ لَكَ إِلّا شَرِيكٌ هُوَ لَكَ، تَمْلِكُهُ وَ مَا مَلَكَ»11 و بدينگونه، وجود شريك را براى خدا بيان مىكردند. اما لبيك در اسلام بانگ توحيد است و اظهار عجز و عبوديت و صيقلدادن دل از زنگار هر نوع شرك خفى و جلى و اذعان به اين حقيقت كه ولايت مطلقه از آنِ خداى سبحان است و: هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ للّٰهِِ الْحَقِّ. لذا اگر كوچك ترين سنت جاهلى را به كار بندد يا خويش را به كمترين پليدىِ شرك آلوده سازد، هنگام لبيك گفتن، به او گفته مىشود: «لاٰ لَبَّيْكَ عَبْدِي وَ لاٰ سَعْدَيْكَ» .13