28مىشود (بيست ركعت) بدعت مىباشد، شوكانى نيز در نيل الأوطار راه كحلانى را پيموده است.
كحلانى در عينحال جماعت خواندن نافله را انكار نكرده وبه عمل عمر استناد كرده است كه چون ديد مردم متفرّق به نماز ايستادهاند، آنها را به جماعت فراخواند. و سپس به روايتى كه عامّه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مىكنند كه «بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفاى راشدين بعد از من» اشاره كرده و مىگويد: مقصود از سنّت خلفا راه و روش پيامبر در برابر دشمنان اسلام و تقويت شعائر دين و امثال آن است. و مىافزايد اين حديث هر خليفۀ راشدى را شامل است و به شيخين (ابوبكر و عمر) اختصاص ندارد و اين از قواعد شريعت است كه خليفۀ راشد حقّ ندارد طريقهاى را بر خلاف سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله بنيانگذارى كند. حتّى عمر كه خود مؤسس جماعت نافله در شبهاى رمضان بود، آن را بدعت ناميد و نگفت سنّت است. افزون بر اين، صحابه در موارد مختلفى با شيخين مخالفت نمودهاند و اين نشانۀ آن است كه آنها حديث مذكور را دالّ بر سنّت بودن تراويح ندانستهاند. 12 - شوكانى بر اين باور است كه: از روايات اين باب مشروعيّت نافله در رمضان به جماعت و يا فرادى استفاده مىشود، بنابراين منحصر نمودن آن به تراويح و عدد معين و با قرائت بخصوص از سنّت دليلى ندارد. 23 - علّامۀ مجلسى گويد: از روايات اهل سنّت بر مىآيد كه پيامبر بيست ركعت به عنوان تراويح اقامه نكردند بلكه سيزده ركعت بجا مىآوردند و روايات آنها نيز هيچگونه دلالتى بر استحباب بيست ركعت ندارد تا چه رسد به جماعت خواندن آن، هر چند بهترين عبادت است و كم يا زياد آن مانعى ندارد امّا قول به استحباب عدد خاصّ و در وقت مخصوص و به شيوهاى خاص، بدعت و گمراهى است در حالىكه سنّتى كه آنها (عامّه) روايت مىكنند به صورت مؤكّد است و با عنوان شعائر دين تراويح را بپا مىدارند. 3نماز تراويح با جماعت، بدعتى از خليفۀ دوم
ظاهر پارهاى نصوص اين است كه نخستين كسىكه جماعت در نافلۀ رمضان را سنّت كرد، عمربن خطاب بود و در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله و دورۀ خلافت ابوبكر چنين چيزى