19است. اگر بندهاى حكمت دستورات الهى را بداند، آنگاه به آن دستور گردن نهد، معلوم نيست چه مقدار خلوص در اين اطاعت باشد، كمال اخلاص وقتى است كه انسان حكمت امر و نهى خدا را نداند و در عين حال بدون كمترين چون و چرايى اطاعت كند و حج تجلّيگاه اخلاص آدميان در حدّ اعلى است.
چنانكه ابراهيم خليل عليه السلام دستورات الهى را بدون كمترين ترديد و سؤال و اعتراضى انجام مىداد. بردن يك كودك شيرخوار به همراه مادر و رها كردنشان در سرزمين خشك و بىآب و علف حجاز، ذبح فرزند در پيشگاه با عظمت الهى، به مجرد اطلاع از اين تكليف، در حالى كه چنين تكاليفى با منطق عادى بشرى قابل هضم نيست، نشانۀ اوج بندگى او و فرزندش اسماعيل است.
قرآن ماجراى تسليم اين پدر و پسر را زيبا ترسيم مىكند و مىفرمايد:
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ. 1
«چون هر دو تسليم (امر حق) شدند و او را براى كشتن به رو افكند و در آن حال ندا داديم كه اى ابراهيم، تو مأموريتت را انجام دادى كه ما نيكوكاران را چنين پاداش نيكويى مىدهيم. اين همان امتحان آشكار است.»
مفسّران از لحن آيۀ شريفه كه مىفرمايد: «تو رؤيايت را تحقق بخشيدى و به وظيفهات عمل كردى» استفاده كردهاند كه خداوند از اين دستور هدفى جز آزمودن ابراهيم نداشت. هدف بريده شدن سر اسماعيل نبود؛ به طورى كه وقتى خلوص ابراهيم معلوم گشت، خداوند از دستور خود صرف نظر كند و به ابراهيم بگويد: بس است و بيش از اين ادامه نده. بلكه از ابتدا، هدف آزمايش ابراهيم بود 2و البته ابراهيم از اين امر اطلاعى نداشت و اتفاقاً كمال اخلاص او در بىاطلاعى او از حقيقت امر الهى و حكمت اين دستور فهميده مىشود.
به هر تقدير، يكى از اسرار حج آن است كه بندگان خدا با آنكه از حكمت هاى واقعى اعمال و مناسك حج بىاطلاعند، در عين حال پيشانى بندگى بر زمين مىسايند و عظمت خدا و تواضع و بندگى خود را به نمايش مىگذارند.