16پاداشى متناسب با تلاش مردم در آن مقرر كرد.
- واجب كردن پارهاى از اعمال و مناسك حج، براى خارج كردنِ كبر و غرور از دل انسان هاست كه در زندگى بدان مبتلا مىشوند و مبدأ بسيارى از گناهان است.
بديهى است كه زمينۀ مبارزه با خودخواهى و حبّ نفس با طواف كردن، هروله نمودن در بيابان هاى خشك و بىآب و علف و در كنار اقشار ديگر جامعه و بدون كمترين امتيازى بيشتر فراهم است.
- هدف خداوند از تشريع اين فريضه آن است كه بندگان او از اين فرصت براى تهذيب نفس و تزكيۀ روحى خود بهره جسته، مشمول رحمت و غفران الهى شوند.
از بيانات حضرت كه نمايى از حكمت و فلسفۀ حج را تصوير كرده، بر مىآيد كه آميختن حج به تشريفات و زرق و برق ماديات و آن را از حالت ساده و بىآلايش و توأم با سختى ها خارج نمودن، با فلسفه حج ناسازگار است و اين سفر معنوى را در حد يك سفر زيارتى و سياحتى تنزل مىدهد. اگر بنابراين بود كه حج در شرايطى آسان و منطقهاى خوش آب و هوا و با فراهم بودن همۀ امكانات رفاهى انجام گيرد، چه ضرورتى داشت كه خداوند سبحان خانهاش را در اين سرزمين خشك قرار دهد و مردم را به زيارت آن فرا خواند؟
نكتهاى كه در مطلع بيانات امام جلب توجه مىكند و توضيحى كوتاه نياز دارد، آن است كه امام خانۀ كعبه را بنا شده از سنگ هاى بىنفع و ضرر مىشمارد و طبعاً خانه نيز بىنفع و ضرر تصور مىشود و اعمال و مناسك حج مانند طواف بر گرد آن و آداب مربوط به آن مانند لمس و بوسيدن خانه و حجرالأسود لغو و بىفايده تلقّى مىشود. در حالى كه در روايتى ديگر امام على عليه السلام به خليفۀ دوم كه هنگام امارتش بر حجرالأسود عبور كرد و آن را بوسيد و گفت: «تو را مىبوسم، در حالى كه مىدانم سنگى هستى كه نفع و ضررى ندارى، ولى چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به تو بسيار ارج مىنهاد و اگر نديده بودم كه رسول خدا تو را مىبوسد، من تو را نمىبوسيدم» ، اعتراض كرد و فرمود:
«به خدا سوگند آن سنگ هم ضرر مىرساند و هم منفعت دارد.»