34و هر كسىكه تنها چند قدم از كاروان دور مىشده، دزدان به او حملهور شده او را مىكشتند و اموالش را مىبردند. در اين سفر به حاج اعلام شد كه «مَنْ خَرَجَ عَن حَدِّهِ، فَدَمه في عُنُقِه» . «هر كس از حد خود خارج شود، خونش به گردن خودش است.» 1زائرى در سال 1317 از حضور «بيست نفر عسكر و بيست نفر مستحفظ» كه براى حاج گذاشته بودند، ياد كرده و با اين حال مىنويسد:
«معهذا تا صبح از صداى همهمه و تير و گلوله و تاختن حرامىها به جانب مردم، احدى خواب نكرد و مال مردم را، چه در روز و چه در شب خيلى بردند و چند نفر هم مجروح شدند كه به قدر صد قدم از چادرشان بيرون رفته بودند، زخم كارى برداشتند و قريب پانصد تومان ليره و مرواريد از آنها بردند كه خود فدوى ديدم.» 2در مورد ديگرى كه مربوط به سال 1315 است، يكى از حجاج در حالى كه تنها ده قدم از خيمۀ خود دور شده بود «ناگهان فريادش بلند شد كه قَتَلُونى» .
حجاج هر يك حربهاى برداشته بدان سوى شتافتند. وقتى بالاى سرش رسيدند، او را بىهوش يافتند. معلوم شد هرچه از ليره و پول به همراه داشته برده بودند. 3در گزارشى از سال 1331 آمده است: كاروان بزرگى كه قصد حركت از مدينه به مكه را داشت، در يك فرسنگى شهر ايستاد تا صبح حركت كند. اما شب هنگام كه «ظلمت افق را فرو گرفت، دزدانِ حوالى، بناى آدمكشى و غارتگرى گذاشتند و جماعتى حفظه و حرسه اطراف حاج فرياد الحفاظ و بَرّه، بَرّه بلند كردند و تا به صبح از تشويش و قال و قيل خواب درستى نرفتيم.» فردا نيز حركت نشد وشب بعد هم «مثل شب گذشته مشغول به مدافعه با اشرار شدند» . 4معلوم شد قبيلهاى كه سر راه است پول مىخواهد. مذاكرات به جايى نرسيد. و در نهايت كاروان بدون مصالحه حركت كرد؛ اما آن قدر اوضاع خطرناك بود كه حجاج نتوانستند براى محرم شدن به مسجد شجره بروند و از برابر آن محرم شدند. با اين حال، يك مرتبه «صداى گلوله و تفنگ از عقب قافله بلند شد و آتش حرب و فتنه مشتعل گرديد. حجاج مُحْرم برهنه بيچاره سوار بر شترها روى به راه نهادند. . . رفته رفته از اطراف كوهها گلوله باريدن گرفت. قافلۀ حاج هدف