12داده است و چون «رجس» اعم است از «اَوثان» ، به اين جهت مطلب با «مِن» بيانى ادا شده تا گفته شود كه شرك به خدا و بت پرستى رجس است و با اين كه عبادت «اَوثان» اصل زور و انحراف از طريق حق است، مع ذلك براى توضيح بيشتر و تعميم بعد از تخصيص مطلب بيان شده و در واقع گفته شده است. 1«فَاجْتَنِبُوا عِبٰادَة الأَوثان الَّتي هِي رَأس الزّور واجْتَنِبُوا قَول الزّور كلّه وَ لاٰتَقْرَبُوا سَيّئاً مِنْهُ. . .»
جالب توجه، اين كه: اجتناب از گفتار دروغ و انحراف از راه حق، از نظر اسلام آن اندازه اهميت دارد كه خداى بزرگ آن را در رديف شرك به خدا قرار داده است:
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ 2مِنْ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ 3
فاضل مقداد ذيل بحث از آيۀ مزبور (آيۀ 30، از سورۀ حج) ، دربارۀ «فَهُوَ خَيرٌ عِنْدَ رَبِّهِ» نوشته است: 4در اين جا «خير» صفت تفضيلى نيست بلكه اسم مصدر نكره است؛ نكره بودن آن هم از لحاظ بلاغى مفيد معناى تعظيم است. (برخى هم كلمۀ خير را افعل تفضيلى دانستهاند) .
ارتباط معنايى آيات نيز حائز اهميت است؛ زيرا در آيات قبلى يك سلسله احكام و دستوراتى را براى بهبود وضع مردم و نيز آداب و مراسم حج خدا گفته و سپس در اين آيه، مىگويد: اگر كسى احكام الهى را اجرا كند و حد آنها را نگه دارد و خلاف ننمايد، «فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ» .
ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ 5اللّٰهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى 6الْقُلُوبِ. 7«اين است (مراسم و آداب واجب حج) و هر كس شعائر خدا را بزرگ و محترم شمارد، بداند كه اين (بزرگداشت) صفتى از صفات دلهاى باتقوا است.»
لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ 8مُسَمّىً ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ.
«براى شما در اين شعائر، سودهايى است تا زمان معين و آن زمان معين وقتى است كه بايد آنها قربانى شوند و يا مىتوان گفت: پايان كار حج هنگامى است كه طواف انجام گيرد.»