36خواهى دانست و نه تنها در حال احرام. اين آزمايشگاهى بود و آزمونى.
اگر در اين اجتماع عظيم و اين آزمايشگاه بزرگ، آنچه لازم است مسلمانان بياموزند مىآموختند، در زندگى اجتماعى آنها تحوّلى عظيم پديد مىآمد.
بى رابطه نيست كه خداوند متعال از خانۀ كعبه به «قِياماً لِلنّاس» 1و «أَمْناً» 2و «مُبٰارَكاً» 3و امثال اين تعابير ياد مىكند. اگر اين معانى در وجود افراد تبلور پيدا كند، فرايند عملشان تغيير خواهد كرد. وقتى ياد بگيريم كه در حال احرام مورچهاى نبايد از ما آزار ببيند، در نيمههاى شب كه هر چرنده، پرنده و خزندهاى در لانۀ خود غنوده و آرميده است موشكى را به سوى همكيشان خود شليك نمىكنيم كه جان دهها نفر بى گناه را به خطر اندازيم. در اين جا بد نيست به مناسبت، داستانى را از صدر اسلام نقل كنم:
در زمان عبداللّٰهبن عمر شخصى از اهالى عراق به حج آمده بود. او در حال احرام مگسى را كه بر روى دستش نشسته بود كشت. به سراغ عبداللّٰهبن عمر رفت و از او حكم مسأله را جويا شد. عبداللّٰهبن عمر وقتى دانست او اهل عراق است، در كمال تعجب و با نگاهى تحقيرآميز خطاب به وى گفت: بيچاره! شما در سرزمين كربلا سبط پيامبر را كشتيد و خون او و عزيزانش را به زمين ريختيد و خم به ابرو نياورديد، گويى كه كارى انجام ندادهايد، اما اكنون از كشتن يك مگس در حرم مىپرسى كه خدا چه عقابى بر تو خواهد نوشت؟ ! فَاعْتَبِرُوا يٰا اُولِي اْلأبْصٰارِ. . . .
عرفات، اعتراف به گناه
شهر مكه، روز هشتم ذىحجه، حال و هواى ديگرى دارد. كسانى كه آن روز را در مكه بودهاند، ديدهاند كه چگونه انبوه جمعيتِ مُحرم لبيك گويان سواره و پياده همچون سيل از همۀ جادهها به سوى سرزمين عرفات روانه مىشوند.
مستحب است زائران از روز هشتم براى اعمال حج محرم شده، راهى عرفات شوند. آنها از صبح روز هشتم به سوى مِنا كه در شش كيلومترى مكه واقع است، حركت مىكنند. شب را در آن جا به سر مىبرند و به دعا و نيايش مىپردازند و از سحرگاهان به سوى عرفات حركت مىكنند و تا ظهر روز نهم، كه روز عرفه نام گرفته، به هر وسيلهاى خود را بدان جا مىرسانند. عمل واجب روز نهم، وقوف و ماندن در محدودۀ عرفات است، از هنگام