33و تبلور پيدا مىكند و همه از خود مىپرسند: راستى چه رازهايى در انجام اين اعمال نهفته است؟ به عنوان مثال: حاجى پس از اين كه از طواف و نماز آن فارغ شد، مستحب است به سوى چاه زمزم برود و خود را با آن آبِ حيات بخش متبرّك كند، قدرى از آن بياشامد و با تجديد نيرو به سوى دوكوه صفا و مروه، كه در كنار مسجدالحرام قرار دارد، برود و هفت مرتبه، آهسته و با شتاب بين آن دو رفت و آمد كند. اين عمل را «سعى» مىنامند و از اركان حج و عمره است و ترك عمدى آن موجب بطلان حج و عمره خواهد شد.
در انجام اين عمل مقدس شايد برخى پيش خود بينديشند كه چه حكمتى در اين حركت نهفته است كه هر ساله ميليونها مسلمان از سراسر جهان، در هر موقعيت سِنّى و جسمى، حتى در نهايت عجز و ناتوانى، به هر وسيله كه شده، چه سواره و يا پياده، اين مسافت را هفت بار بايد بپيمايند؟ !
براى اين عملِ مقدس، گذشته از جهات سمبليك آن كه اشارتى كوتاه به آن خواهيم داشت، از زبان امامان معصوم مطالبى بيان شده است كه هم حكمتها را روشن مىكند و هم ابهامها را از بين مىبرد.
داستان سمبليك و نمادين اين حركت پرشكوه كه با شور و حالى خاص به صورت جمعى و فردى انجام مىگيرد، يادآور خاطرۀ عمل و سعى هاجر، مادر حضرت اسماعيل و همسر بنيانگذار خانۀ توحيد؛ حضرت ابراهيم خليل است، آن هنگام كه آذوقه و آبش براى ادامۀ حيات و رفع عطش خود و فرزند خردسالش پايان يافت و در حالى كه نه خانۀ كعبهاى وجود داشت و نه هيچ موجود زندۀ ديگر، بين دو كوه پُرفراز و نشيب و از ميان سنگهاى سخت و خشن، در پىِ يافتن آب، هفت بار سراسيمه دويد، اما سرانجام خسته و درمانده و با عجز و يأس، اشك ريزان به سوى فرزند دلبندش در عمق درّه شتافت.
ناگهان چشمش به آب زلالى افتاد كه از زير پاى فرزندش مىجوشيد. با ديدن آب، اميد در دلش زنده شد. هم خود و هم فرزندش حياتى تازه يافتند، و نه تنها آنها، كه شبه جزيره با اين آب به قلب تپندۀ جهان اسلام تبديل شد و هنوز هم همۀ جهان اسلام از اين آب تبرك مىجويند.
و امروز تو نيز چون هاجر، در طلب حياتى نو و تولدى ديگر، از روى تعبد هفت بار بين خوف و رجا، همچون گدايانى كه به درگاه سلاطين به اميد