59نوشته شده است:
نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ 1بالجنة
يا محمد يا على
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الرَّحِيم
قال اللّٰه تبارك و تعالى: وَ أَتِمُّوا اْلحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّه؛ و قال ايضاً عزّ من قائل:
. . . وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً؛ من الداعى الى اللّٰه ابوالمظفر جهانشاه.
حمد بىقياس حكيمى را كه عَلَم به وساطت اين دولت بر افراخت و شكر و سپاس كريمى را كه ارسال قوافل حجاج به لطف عميم بندگان صادق را ميسر ساخت و درود و تهنيت نامعدود بر پايگاه مدينة العلم و دين كه تا قدم در عرصۀ عرفان ننهاد، هيچ عارف، پروردگار عالم را نشناخت.
محمد، عليه الصلوة و السلام، آن مدنى بُرْقع يكى نقاب بدر رفيع احمد عالى خطاب، و بر آل و اصحاب و عترت او كه بى سعى ايشان ساحت اسلام از خاشاك ضلال نپرداخت.
بعد از سعى كردن در وظايف حمد و ثنا و احرام بستن، صلوة و دعا، اشراف سادات واكابر ائمه و قضات و علما و مشايخ و موالى و اصول و اعيان و اهالى و اصحاب رأى و تدبير، ارباب عزّ و توقير، طالبان زيارت بيت اللّٰه الحرام، عاشقان وصال كعبه و مقام، مجاوران حرم كعبه، متوطّنان سواد بكّه، احياء عرب و احشام از اهل بوادى و خيام [ ان ] الّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّٰه ثُمَّ استَقامُوا ، واستووا على المنهج القويم و اقاموا؛ بدانند كه مقصود اصلى و مهم كلى از فتح عراق و عرب و دفع مواد فتنه و شَغَب، اين بود كه مدتى مديد طريق حجاز بر اهل شوق و نياز مسدود گشته و تطاول ظَلَمه و اشرار از حد گذشته بود، و در اين چند گاه ضروريات امور از فتح اين راه مانع شده، به حكم آن وقت سيف قاطع و التوفيق نجم ساطع. چون از صدق نيست تصميم عزيمت شد از حضرت اللّٰه نداى فَاِذٰا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَىاللّٰه به گوش جان رسيد. بعد از توجه بدان ديار به توفيق كردگار فتح آن حصار با استوار و قلع آن طايفۀ بدكردار ميسر گشت، «اَلْحَمْدُ للّٰهِِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنّٰا الْحُزْن» .
در اين وقت مقرب الخاقانيه، انيس المجلس السلطانيه، نظام الدين، عبدالحق كه به سابقۀ خدمت از اقران ممتاز و به نيكو بندگى و جان سپارى سرافراز است و مدتى است كه ترك ملاهى و اعراض از مناهى