13دودمان آن حضرت، كه از موهبت علم و ايمان برخوردار بودند، جريان يافت. خداوند در اين خصوص فرمود: و قالَ الّذينَ أُوتُوا العِلْمَ و الإيمانَ لقد لبِثْتُم في كتابِاللّٰه إلىٰ يَومِ البَعْثِ. 1بنابراين امامت تا روز قيامت به على و فرزندان على اختصاص دارد؛ زيرا بعد از محمّد صلى الله عليه و آله پيامبرى نيست.
پس اين جاهلان از كجا به دلخواه خود كسان ديگرى را برگزيدند؟ ! امامت منزلت انبيا و ميراث اوصيا است. امامت خلافت خداوند و خلافت رسولاللّٰه و مقام اميرالمؤمنين و ميراث حسن و حسين عليهم السلام است. 2فرستادۀ گرامى خدا، هنگام بازگشت از حجّةالوداع، در غدير خم، ضمن خطبۀ تاريخى خود فرمودند:
«مَعاشِرَ النّاسِ! إنّي أدَعُها إمامةً وَوَراثةً في عَقِبي إلى يَومِ القِيامةِ. . .» . 3
«هان، اى گروه مردم! من امر خلافت و رهبرى را به صورت امامت و وراثت در دودمان خويش تا روز قيامت به وديعه مىنهم. . .» .
اين است ريشۀ امامت و مسير تاريخى آن كه به اجمال از نظر گذشت.
مقصد اصلى ما بسط سخن در مسألۀ امامت نيست بلكه اشارتى است گذرا به تناسب ارتباط امامت با حضرت ابراهيم؛ يعنى بنيانگذار حج و نقشى كه امامت در شكلگيرى حقيقت حج و سرنوشت امت دارد كه توضيح آن را خواهيم داد.
4 - مسأله ولايت
«ولايت» بُعد عملى امامت و يكى از شؤون امام است. ولايت، پرتو ولايت الهى و تالى تلو آن است؛ إنّما وليّكُمُ اللّٰهُ ورسولُهُ و الّذينَ آمنوا. 4آنكس را كه خداوند منصب امامت داده، ولايت خلق را بدو سپرده است. ولىّ خدا بر خلق قيموميّت دارد و از آنرو كه از سرچشمۀ وحى مدد مىگيرد و به مصالح خلق واقف و به خصلت «علم و عدل» آراسته است، نسبت به مردم از خودشان اولويت دارد؛ النَّبيُّ أولىٰ بِالمؤمنينَ مِن أنْفُسِهِم 5ولايت امانت بزرگ الهى است كه آسمان و زمين و كوهها از پذيرش آن سرباز زدند، اما انسان، اين موجود شگفت آفرينش و اعجوبۀ هستى، آن را پذيرفت و هرچند گروهى از انسانها كه قرآن از آنها به «ظلوم» و «جهول» 6تعبير نموده، حق چنين امانتى را ادا نكردند، اما انسان كامل، با بىكرانگى در علم و عمل و كمالات نفسانى و مؤمنان صادق با پذيرش مسؤوليت و تعهد و تسليم مطلق، اين بار