38استقبال ضعيفهاى شده است كه روى بدينجا دارد. ابراهيم را غيرت بشوريد گفت:
آيا اينكيست؟ ! بدويد رابعه را ديد كه مىآيد و كعبه با جاى خويش شد.
چون ابراهيمآن بديد، گفت: اى رابعه، اين چه شور و كار و بار است كه در جهان افكندهاى؟ ! گفت: شور، من در جهان نه افكندهام، تو شور در جهان افكندهاى كه چهارده سال درنگ كردهاى تا به خانه رسيدهاى. گفت: آرى چهارده سال در نماز باديه قطع كردهام. گفت: تو در نماز قطع كردهاى و من در نياز. رفت و حج بگزارد و زار بگريست، گفت: اى بار خداى، تو هم بر حج وعدۀ نيكو دادهاى و هم بر مصيبت اكنون اگر حج پذيرفتهاى ثواب حجّم گو اگر نپذيرفتهاى اين بزرگ مصيبتى است ثواب مصيبتم گو. پس بازگشت و به بصره باز آمد و به عبادت مشغول شد تا ديگر سال.» 1مولوى نيز شعرى دارد كه بيانگر اين حقيقت است او مىگويد: آنكه به مكه مىروند نيز مديون لطف الهىاند. او «تن آدمى» رابه «مشك» ، «معنويت حج» رابه «آب» و «خدا» رابه «سقا» تشبيه كرده است. مى گويد: اگر خواجۀ سقا جَهد سقايى نكند، هيچ گاه پُر از آب نمى شود. ليكن گاه آب را به مشك مى رساند و گاه مشك را به آب.
اين مشك به خود چون رود و آب كشاند
تا خواجۀ سقّا نكند جهد سقايى
آن نيستى اى خواجه كه كعبه به تو آيد
عرفا سفر را دوگونه دانستهاند: الف:
سفر دل. ب: سفر جسم.
سفر جسم؛ انتقال از مكانى به مكان ديگر است.
سفر قلب؛ انتقال از يك حال به حال ديگر و از صفتى به صفت ديگر است.
بعضيها اگر سفر جسمانى دارند، سفر روحانى هم دارند؛ يعنى با رفتن به حج اوصاف زشت را از بين برده و به اوصاف نيك متخلّق مىشوند؛ به عبارت ديگر، انسان ديگرى مىشوند.
استاد حسنحسن زاده آملى - روحى له الفدا - مىفرمود:
روزى يكى از مؤمنان كه قصد سفر حج داشت، جهت خداحافظى به خدمت