72و سنگهاى اين ابنيه وخاكهاى آنها، به صولت و قوت جريان سيل مقاومت ننموده، تابع سيلاب شده و به دايرۀ حرم شريف داخل گرديد. عدد نفوسى كه در مخروبۀ دكاكين و مكاتب و بيوت مانده بودند قابل تخمين و حساب نبودند.
چون ديوارهاى بيت معظم قابل سقوط و انهدام بودند، روز دوم دخول سيل به حرم شريف، كه روز يازدهم شعبان بود 1، پس از نماز عصر، ديوارهاى ركن شامى و ركن عراقى يك دفعه فرو ريختند و به واسطۀ صدايى كه از اين خرابى و انهدام حاصل شد و از تأثير صداهاى مخوف رعود و صواعق، عموم اهالى مكه دچار خوف و هراس شده و برخى هم ترك حيات و زندگانى خويش كردند، اين گونه انهدام جدران بيتاللّٰه اهالى مكّه را به قسمى به حيرت و دهشت انداخته بود كه در واقع آن روز براى سكنۀ بيتاللّٰه از روز قيامت، نشانه و علامتى معدود مىكرديد، نسوان و رجال حائر 2و حائم 3پريشان گرديده و خود نمىدانستند كه به چه بلايى مبتلا شدهاند.
نه مادر فرزند خود را تجسّس مىكرد و نه پسر پدر و مادر خويش را جستجو وتعاقب مىنمود، آبها سه روز پس از انقطاع سيل، در داخل مسجد الحرام مانده و روز چهارم كه راههاى ممر سيل باز شد آبهايى كه در داخل بيتعزت، متراكم شده بود خارج شده و رفت. و از سنگها و خاكهايى كه به واسطۀ سيلاب آمده بود، در داخل حرم محترم، به ارتفاع يك آدم تپههاى كوچك، كوچك، به يادگار ماند.
شريف مسعود بن ادريس كه در آن تاريخ امير مكه مكرمه بود، در داخل حرم محترم، با جمهور اشراف و سكّان بلد اللّٰه عقد انجمن مشاورت كرده و به طور مقرر قناديل طلا و نقره را كه در داخل حرم محترم معلّق بود گرفتند، پس از آن به واسطۀ محمد پاشا والى مصر صورت واقعه و سقوط بيتاللّٰه را مفصّلاً به سلطان اطلاع دادند، اگر چه محمد پاشا صورت واقعه را به دربار عثمانى خبر داد ليكن به واسطۀ بعد مسافت كه وصول اين خبر به اسلامبول، بالطبع به تأخير مىافتاد و جايز نبود كه كعبۀ معظم به آن حالت متروك گردد، به «مصطفى آقا» نام، كه آن وقت امين جدّه بود، مكتوبى نوشته و او را امر نمود كه آلات و ادواتى را كه براى تعمير بيتاللّٰه لازم بود به وسيلۀ سريعه، حاضر سازد و به شريف بن مسعود نيز مرقوم داشت كه تا زمان ورود خبر از اسلامبول، حرم محترم را از سنگ و خاك تطهير نموده و به هر چيزى كه لزوم و