56پرسشهاى معاويه دربارۀ اين افراد، كه پس از شهادت امير مؤمنان وارد صحنه شدهاند و چند تن از آنان نيز، پس از مدتى نه چندان دور، هر يك در بخشى از كشور بزرگ اسلامى به خلافت ظاهرى دست يافتهاند و پاسخ عقيل دربارۀ شخصيت حسن بن على - ع - و موقعيت ابن عمر و ابن عباس، همه نشانگر اين است كه اين ملاقات و گفتگو، به هنگامى صورت گرفته است كه از ديدگاه معاويه رقيب اصلى؛ يعنى امير مؤمنان - ع - با شهادت خود از صحنه خارج گشته و معاويه از اين جهت نگرانى نداشته و به جاى وى افراد ديگرى پيدا شدهاند كه هر يك از آنان بلحاظ خاصى مورد توجه گروهى قرار گرفتهاند و ممكن است براى معاويه مشكل آفرين باشند. آرى با وجود اميرمؤمنان، عقيل نبايستى امام مجتبى - ع - را بعنوان اولين شخصيت از لحاظ وجهه معرفى كند و. . . .
نتيجه اين كه هم متن مكاتبۀ عقيل و هم نظريۀ مورّخان موثق و مورد اعتماد و هم محاوره و گفتگوهايى كه ميان معاويه و عقيل واقع شده، همه مؤيد اين معنا است كه ملاقات عقيل با معاويه در حال حيات امير مؤمنان - ع - صورت نگرفته است.
كيفيت ملاقات
در كيفيت ملاقات عقيل با معاويه، دو نكتۀ جالب و مهم وجود دارد كه متأسفانه از ديد مورّخان مخفى مانده و يا احياناً در مخفى كردن آن تعمّدى در كار بوده است.
1 - سخن گفتن از موضع قدرت
معمولاً كسانى كه نزد معاويه مىرفتند و با وى ملاقات مىكردند، حتى بيشتر افرادى كه به هر انگيزهاى از امير مؤمنان جدا شده و به معاويه مىپيوستند، در گفتگوهاى خود با وى، از روى ترس و اجبار و يا از روى تملّق و چاپلوسى، از موضع ضعف سخن مىگفتند و معاويه را به عنوان «امير المؤمنين!» يا «خليفۀ رسول اللّٰه!» مخاطب قرار مىدادند. در اين ميان تعداد انگشت شمارى از ياران امير مؤمنان - ع - بودند كه در ملاقاتشان با معاويه، با وجود جوّ اختناق و ارعاب و تهديدى كه حاكم بوده، جان بركف نهاده و به جاى اظهار عجز و ضعف با درشتى و از موضع قدرت با وى سخن گفته و به جاى «يا اميرالمؤمنين» از كلمۀ «يا معاويه»