55الاّ بعد وفاة امير المؤمنين - ع -» . 1خود او نيز در جاى ديگر همين نظريه را تأييد مىكند و مىگويد:
«وهذا القول هو الأظهر عندى» 2ويكىاز دلائل آن همين نامۀ عقيل را ذكر مىكند كه ما قبلاً در اين مورد بحث كرديم.
3 - مضمون مكالمۀ معاويه با عقيل
سومين مسألهاى كه در مورد ملاقات عقيل با معاويه مطرح است و دليل بر وقوع آن پس از شهادت امير مؤمنان - ع - است پرسش و پاسخى است كه بين معاويه و عقيل روى داده و معاويه دربارۀ موقعيت اجتماعى امام حسن مجتبى و ابن زبير و ابن عمر و ابن عباس و مروان پرس و جو كرده و در اين مورد از عقيل نظرخواهى نموده است. و اينها افرادى بودند كه پس از شهادت امير مؤمنان - ع - هر يك به عنوانى و بلحاظ خاصى در صحنه اجتماعى و مذهبى ظاهر گرديده و براى معاويه رقيب و مخالف محسوب مىشوند كه با وجود امير مؤمنان - ع - و در حال حيات آن حضرت چنين موقعيت براى آنان وجود نداشت.
بلاذرى در اين مورد نقل مىكند:
«روزى در حالى كه ياران معاويه در اطراف او جمع بودند، عقيل وارد مجلس گرديد.
معاويه در ضمن گفتگو خطاب به وى چنين گفت:
«يا ابايزيد أخبرنى عن الحسن بن على» ؛ «از حسن بن على برايم بگو.»
عقيل: از امروز موجّه ترين و شريفترين شخصيت در خاندان قريش است.
معاويه: اما ابن زبير؛ او داراى چه موقعيتى است؟
عقيل: او، هم زبان، هم نيزه و سنان قريش است، اگر خودش را تباه نكند.
معاويه: ابن عمر چگونه است؟
عقيل: او دنيا را در حالى كه روى آورده بود ترك نمود و آن را به شما واگذاشت و به سوى آخرت روى آورد ولى به هرحال فرزند فاروق است.
معاويه: مروان چگونه است؟
عقيل: اوه! او مردى است كه به شدّت علاقمند به اقوامش مىباشد؛ بطورى كه اگر كودكان شيرخوار قريش هم از او حمايت كنند دنيايشان آباد خواهد شد.
معاويه: از ابن عباس بگو.
عقيل: آنچه مىتوانست از دانش فراگرفت، «او با سياست كارى ندارد. . .»