53تحت تأثير گفتار نويسندگانى مانند جزرى و ذهبى قرار گرفته، مىگويد:
«و ممّا ورد فى ذمّه مانطق بمضيّه إلى معاوية لأجل حطام الدنيا و تركه أخاه عليّاً. . . و نحن اكراماً لأجل أخيه على و ابن عمّه رسول اللّٰه و ابنه مسلم لنسكت عنه! ليكنا لانثق بخبره.» 1اين بود چند نمونه از آنچه كه مورّخان دربارۀ سفر عقيل به شام و ملاقات وى با معاويه نوشتهاند و طبيعى است هر خوانندهاى به اين منابع و كتابها مراجعه كند و گفتار اين نويسندگان از شيعه و اهل سنت را مورد مطالعه قرار دهد، قضاوتى همانند نظريۀ همين منابع و نويسندگان خواهد داشت كه نه از راه تحقيق بلكه به صورت تقليد، نويسندهاى به نقل متن يا ترجمۀ گفتار نويسندۀ ديگر بسنده نموده است. ولى به طورى كه ملاحظه خواهيد كرد و از دلايل زياد از جمله نامۀ عقيل به امير مؤمنان - ع - و پاسخ آن حضرت، كه يك سند زنده و محكم است، به دست مىآيد اين است كه مسافرت عقيل به شام نه بعنوان مفارقت و يا به صورت فرار از حكومت امير مؤمنان - ع - و نه اصلاً در حال حيات آن حضرت صورت گرفته، بلكه:
اولاً: اين سفر پس از شهادت آن بزرگوار و در زمانى است كه صلح ظاهرى حاكم بود.
ثانياً: منظور از اين سفر نه پيوستن به معاويه و يا به جهت نيل بحطام و زخارف دنيايى بود بلكه با هدف تبيين فضائل و مظلوميت و اعلان موضع حقانيت امير مؤمنان - ع - و انتقاد و اعتراض بر انحراف معاويه انجام گرفت.
تاريخ ملاقات عقيل با معاويه
به طورى كه اشاره شد، دلائل متعدد تاريخى، مؤيد اين واقعيت است كه ملاقات عقيل با معاويه، پس از شهادت امير مؤمنان و بعد از انعقاد صلح و آتشبس بين امام مجتبى - ع - و معاويه و پس از برقرارى نوعى ارتباط در ميان مدينه و شام و پيدايش جوّ عدم تخاصم علنى در ميان دربار اموى و خاندان عصمت صورت گرفت، كه اينك براى تأييد اين موضوع، از سه مطلب استفاده مىكنيم: