52«مغاضبته أخاه» آورده است؛ يعنى مخاصمه و دشمنى وى با على! و سفرش به شام، بر مخالفانش كمك كرد. 13 - ابن حجر عسقلانى چنين تعبير مىكند:
«أو كان قد فارق علياً و وفد الى معاوية» 2«از على جدا گرديد و به معاويه پيوست.»
4 - زركلى مىگويد:
«و فارق اخاه علياً فى خلافته فوفد الى معاوية فى دين لحقه» 35 - و ظاهراً ترجمۀ همين جمله است كه در لغتنامۀ دهخدا آمده است:
«هنگامى كه برادرش على به خلافت رسيد، از وى جدا شد و به معاويه پيوست.» 46 - و شايد نارواترين نسبتى كه در مورد سفر عقيل بنىهاشم به وى داده شده، مرتبط كردن اين سفر با ردّ درخواست كمك مالى وى از سوى امير مؤمنان - ع - مىباشد كه چون آن حضرت براى رفع نياز و درخواست كمك عقيل پاسخ مثبت نداد، او هم بلافاصله راه شام را در پيش گرفت و با معاويه ملاقات نمود و خواستۀ خود را از دست دشمن اسلام كه در حال جنگ و ستيز با برادرش امير مؤمنان - ع - بود تأمين نمود!
از جملۀ اين مورخان، ابن اثير جزرى است كه مىگويد:
عقيل پس از يأس از اميرمؤمنان گفت:
«انى آتٍ معاوية فأذن له فأتى معاوية» ؛
«منهم به سوى معاويه مىروم على بدو اجازه داد او هم به نزد معاويه رفت.» 57 - در عمدة الطالب آمده است:
«هرب عقيل الى معاوية» ؛ «عقيل از امير مؤمنان جدا شد و به سوى معاويه فرار نمود.» 68 - ذهبى هم مىنويسد:
«چون على - ع - به خواستۀ او جواب مثبت نداد، عقيل گفت:
«أذهب إلى من أوصل منك، فذهب إلى معاوية» ؛
«منهم نزد كسى خواهم رفت كه از تو مهربانتر و دلجوتر است! لذا به نزد معاويه رفت.» 79 - و بالأخره مامقانى - ره - با اين كه بعضى از فضائل عقيل را نقل نموده، ولى ظاهراً