34اجتماعات كوچك و بزرگ انسان، اجتماعات قبيلگى و شهرنشينى، اجتماعات جشنها و سانسپاهها و عبادت بتها، همه و همه مظهر ذلّت و بندگى در برابر شهوات و قوانين بشرى و اوهام و فرمانبرى جمعيتها براى فرد است، فقط اجتماع حجّ و شعب آن است كه براى فرمانبرى از خدا و حكومت بر شهوات مىباشد و در آن اختلافات نكبتبار نيست:
«و مجمع العظمة و الجلال.» بعد براى رفع اشتباه ديگرش فرمود: پايۀ اين خانه، پيش از خلقت و آمادگىِ ديگر قسمتهاى زمين بوده و نخستين نقطه و قسمت درخشان زمين بوده كه دو هزار سال پيش از قطعههاى ديگر خلق شده؛ قسمت دوم سخن آن حضرت اينجا پايان يافت.
اين قسمت دربارۀ اساس و اسرار خانه و اعمال آن بود، كه سؤال و اعتراض ملحد جواب داده شد. با اين بيان روشن، اگر جوياى فهم و حق بود، اشتباه و ابهامى باقى نماند، محور سخن آن حضرت دربارۀ اسرار و اساس خانه بر عبوديت و فرمانبرى بود. در قسمت سوم سخن، براى آن كه پايۀ عبوديت و فرمانبرى را محكم گرداند تا شكى و خلجانى دربارۀ آن در خاطر نيايد و اعتراضى در ذهن نماند، جملهاى فرمود و سخن را تمام كرد: «ان احقّ. . .»
زندگى، اطاعت و فرمانبرى است. بدون اطاعت و فرمانبرى، نه اجتماعى باقى مىماند، نه كمالى حاصل مىشود و نه سنگى روى سنگ قرار مىگيرد. پس در اصلِ اطاعت و فرمانبرى جاى سخن نيست. سخن در اينجا است كه از كى بايد اطاعت نمود؟ سزاوارترين كس در اطاعت از امر و نهى او، همان مبدأ حكيمى است كه روح و صورت و ظاهر و باطن را پديد آورده؛ تركيب عالى ظاهر و صورى، در اثر اطاعت طبيعى مواد است از امر و ارادۀ تكوينى او، و رسيدن به تركيب عالى معنوى و روحى، اثر اطاعت ارادى از اوامر تشريعى او است. اين دو جمله را آن حضرت همرديف قافيۀ سخنان ملحد آورد، تا معارضه را از هر جهت تمام كرده باشد.
ابن ابىالعوجاء، مانند همۀ همسلكان خود، كه مطالب كم مغز را با عبارات نغز مىپردازند و در آوردن لغت و ساختن دليل و فرمول و درست كردن قافيه تكلّف مىورزند، سخنان كم مايۀ خود را در قالب عبارات پرداخته، درآورد. امام - ع - حقايق پرمغز را با عبارات ساده و روان بيان نمود و در پايان، سخن را در قافيۀ سخنان سائل ختم فرمود، چون سخن به اينجا رسيد، امام - ع - ساكت شد. ابن ابىالعوجاء مانند كسى كه از تاريكى ناگهان به محيط