48عرصات محشر ميان دو كفۀ ميزان اعمال خود.
وچون به عرفات حاضر شد نظر به ازدحام خلايق كند و ببيند كه:
مردمان به لغتهاى مختلفه صداها بلند كردهاند و هريك به زبانى به تضرّع و زارى مشغولند. و هر كدام به طريقۀ امام و پيشواى خود آمد و شد مىكنند، ياد آورد عرصۀ قيامت و احوال آن روز پر هول و وحشت را. و پراكندگى مردمان در آنجا بطور حيران و سرگردان. و هر امتّى به گرد پيغمبر و امام خود جمع شده و چشم شفاعت بر او انداختهاند. پس چون به اين فكر افتاد دست تضرّع بردارد و با نيّت خالص به درگاه خدا بنالد كه خدا حجّ او را قبول كند و او را در زمرۀ رستگاران محشور سازد. و چنان داند كه: نوميد نخواهد شد؛ زيرا روز، روز شريف، و موقف، موقف عظيمى است. و بندگان خدا از اقطار زمين در آنجا جمعاند و دلهاى همه به خدا منقطع است. و همّتهاى همه مصروف دعا و سؤال است. و دستهاى همه به درگاه پادشاه بىنياز بلند است. و همگى چشم بر در فيض و رحمت او انداخته و گردنها به سمت لطف و كرم او كشيده.
و البتّه چنين موقفى از نيكان و اخيار خالى نيست؛ بلكه ظاهر آن است كه:
ابدال و اوتاد ارض در خدمت صاحب عصر در آنجا حاضرند.
پس دور نيست كه: از حضرت ذوالجلال به واسطۀ دلهاى پاك و نفوس مقدّسه، رحمت بر كافّۀ مردمان فايض شود. و چنان گمان نكنى كه همۀ اين خلايق آنجا جمعاند و با هزار اميدوارى راه دور و دراز پيمودهاند و اهل و وطن را دور افكنده و كربت غربت برخود قرار داده و رو به در خانۀ چنين كريمى آوردهاند. خداوند كريم همه را نااميد كند! و سعيشان را نابود سازد! و بر غريبى ايشان ترحّم نكند! زنهار! زنهار! درياى رحمت از آن وسيعتر است كه در چنين حالى تنگى كند.
و از اين جهت رسيده است كه: «بدترين گناهان آن است كه آدمى به عرفات حاضر شود و چنان گمان كند كه خدا او را نيامرزيده» . 1