42
2 - تعمير حرم بقيع به وسيله مستنصر بالله:
دومين تعمير در حرم بقيع در بين سالهاى 623 و 640 ه. به وسيلۀ يكى ديگر از خلفاى عباسى به نام مستنصر بالله انجام گرفته است.
باز سمهودى در اين مورد مىگويد: و در بالاى محراب حرم بقيع در كتيبۀ ديگرى اين جمله به چشم مىخورد: «امر بعمله المنصور المستنصر بالله» 1.
آنگاه اضافه مىكند: ولى در اين كتيبه تاريخ صدور اين دستور مشخصات بيشترى از اين شخص، منعكس نگرديده است.
مستنصر بالله نامش منصور، كنيهاش ابوجعفر، فرزند الظاهر بالله و سى و سومين خليفۀ عباسى است كه بنا به نقل سيوطى، در سال 623 به خلافت رسيده و در سال 640 بدرود حيات گفته است. 2
بنابراين، تاريخ تقريبى اين اصلاح و تعمير نيز مشخص مىشود كه در نيمۀ اول قرن هفتم و در دوران خلافت مستنصر عباسى از سال 623 تا 640 انجام گرفته است.
مطلب قابل توجه اين كه: همانگونه كه سمهودى اشاره نموده و طبق دلائل و شواهدى كه ملاحظه خواهيد نمود اقدامات و عملكرد «مسترشد» و همچنين مستنصر، مربوط به تعميرات و اصلاحات اين حرم شريف بوده است نه مربوط به اصل ساختمان و بناى آن. آن دو كتيبه نيز كه سمهودى ياد نمود نشانگر تاريخ تعميراتى است كه به ترتيب، پس از نيم قرن از بناى اصلى حرم و مجدداً پس از گذشت يك قرن از تعمير اول آن، انجام گرفته است؛ زيرا:
الف - اين امرى است مسلّم كه بناى اصلى اين گنبد و بارگاه، به دستور مجدالملك براوستانى انجام پذيرفته و تاريخ روشن دارد، و مورّخان در اين مورد صراحت و اتفاق نظر دارند. طبيعى است، در بناى چنين ساختمانى، با آن اهميت و قداست، پيش بينىهاى لازم در دوام و استحكام نه براى يك قرن و دو قرن، بلكه براى قرون متمادى منظور مىگردد. مشابه و قرينۀ ساختمانِ اين حرم، ساختمان حرم كاظمين - ع - و حضرت عبدالعظيم حسنى است 3كه پس از گذشت ده قرن، هنوز هم در ميان آثار مذهبى و باستانى، با قامتى استوار و محكم ايستادهاند. بنابراين چنين بناى مستحكم پس از گذشت پنجاه يا يكصد و پنجاه سال، نيازمند تجديد بنا نخواهد بود. گذشته از آن، حفظ كتيبههاى متعدد، خود دليل واضح و روشن بر اين حقيقت است؛ زيرا در صورت تجديدِ اصلِ بنا به وسيلۀ يكى از آن دو خليفه، حفظ كتيبه مفهومى ندارد.
ب - دليل دوم برعدم تجديد بنا، به وسيلۀ دو خليفۀ ياد شده، گفتار ابن نجار (متوفاى 643) مىباشد كه گنبد حرم بقيع را چنين توصيف مىكند: «والقبران فى قبّة كبيرة عالية قديمة البناء» 4و مشابه همين توصيف را، خالدبن عيسى البلوى كه در سال 740 بقيع را ديده، آورده است. 5
اين توصيف نشانگر قدمت اين حرم شريف است كه نه با تجديد بناى دوران معاصر ابن نجار و نه با دوران خالد بلوى قابل تطبيق است.
ج - نكتۀ جالب اين است كه سمهودى پس از نقل نظريۀ خويش (كه اصل بناى حرم قبل از مستر شد است) و پس از نقل گفتار ابن نجار در مورد عظمت و قدمت حرم بقيع، مىگويد: اين گنبد و بارگاه، امروز هم به همان شكل و داراى همان خصوصياتى است كه ابن نجار آن را توصيف نموده است (؛ وقد قال ابن النجار ان هذه القبة قديمة البناء، و وصفها بماهى عليه اليوم) 6؛ يعنى همانگونه كه در اين حرم، قبل از ابن نجار تغيير اساسى داده نشده، بعد از وى نيز، تا امروز؛ يعنى اوائل قرن دهم هجرى كه سمهودى زندگى مىكرده، هيچ تغيير و تحوّلى در اصل ساختمان آن به وجود نيامده است.
د - سرانجام بايد اين نكته را اضافه كنيم: برخلاف نظر صريح مورخان، در مورد بانىِ اصلىِ گنبد و بارگاهِ ائمۀ بقيع (مجدالملك) ، هيچ دليل قابل استناد و تاريخى وجود ندارد كه مؤيد و نشانگر نقش يكى از خلفا و سلاطين در اصل بناى اين