13
تاريخ حرم ائمۀ بقيع
محمد صادق نجمى
در مرحلۀ اول از تاريخ حرم ائمۀ بقيع - عليهم السلام - كه در مقالۀ گذشته مورد بررسى قرار گرفت، اين مطالب به دست آمد:
1 - حرم شريف ائمۀ بقيع - عليهم السلام - قبل از دفنِ پيكر اين امامان، در خارج از بقيع، داخل خانهاى بوده است متعلّق به عقيل بن ابيطالب.
2 - اين خانه مورد توجّه خاصّ رسول خدا - ص - و محل دعا و مناجات آن حضرت بوده و اين عمل پيامبر بزرگوار اسلام گوياى عظمت و نشانگر قداست و معرفى معنويت اين خانه بود كه در آيندۀ نهچندان دور، ستارگانى از آسمان ولايت در اين مكان شريف افول و چهار تن از اوصياى آن حضرت در اين خانه به خاك سپرده خواهند شد.
3 - توجه عميق افراد سرشناس و اصرار آنان بر دفن شدن در نزديكترين نقطه به اين خانه، قرينه و شاهد بر اين حقيقت است كه آنان علاوه بر معرفى عملى رسول خدا - ص - از زبان آنحضرت مستقيماً مطلبى صريح نسبت به آيندۀ اين خانه، دريافته بودند كه اين مطلب و اين گفتار بر ما نقل نگرديده است.
و اينك در مرحلۀ دوم از بررسى تاريخ حرم شريف ائمّه قرار گرفتهايم و اين مرحله تغيير شكل خانۀ عقيل و تحول آن به صورت يك زيارتگاه عمومى (حرم) مىباشد.
گرچه نمىتوان بطور دقيق تاريخ تحوّل مدفن ائمۀ بقيع را، از شكل مسكونى به يك زيارتگاه عمومى، مشخص نمود، ولى اوّلين و قديمىترين مدينهشناس و مورخ؛ عبدالعزيز بن زباله - زنده در سال 199 - در مورد اين حرم شريف و همچنين در مورد حرم حضرت حمزه - ع - مطلبى دارد كه گوياى تاريخِ تقريبىِ تغيير و تحول در هر دو حرم شريف مىباشد.
ابن شبه متن گفتار ابن زباله را در مورد اين دو حرم به ترتيب چنين نقل مىكند:
1 - قال عبدالعزيز: «دفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمة بنت اسدبن هاشم فى اوّل مقابر بنىهاشم التى فى دار عقيل و يقال انّ ذلك السمجد بنى قبالته قبره. . .»1
عباس بن عبدالمطلب در اوّل مقابر بنىهاشم و در كنار قبر فاطمۀ بنت اسد - كه در خانۀ عقيل قرار گرفته - دفن شده است و مىگويند اين مسجد (موجود) در مقابل قبر عقيل بنا شده است.
2 - قال عبدالعزيز: «والغالب عندنا انَّ مصعب بن عمير و عبداللّٰه بن جحش دفنا تحت المسجد الذى بنى على قبر حمزه و انه ليس مع حمزة أحدٌ فى القبر» .2
غالب علماى ما (دانشمندان مدينه) بر اين باورند كه مصعب بن عمير و عبداللّٰه بن جحش در زير مسجدى كه در روى قبر حمزه ساخته شده، مدفون گرديدهاند و اما در داخل قبر حمزه بجز خود او، كسى دفن نشده است.
از اين دو سخن ابن زباله، دو مطلب به دست مىآيد:
الف - اينكه در قرنهاى اوّل اسلام به حرمها و ساختمانهايى كه در روى قبور شخصيتهاى مذهبى بنا مىگرديد (مسجد) گفته مىشد و كلمۀ حرم، مزار و مشهد از اصطلاحاتى است كه در قرنهاى پنجم و ششم بوجود آمده و لذا احمد مقدسى كه از علماى قرن چهارم و از جهانگردان و جغرافىدانان اسلامى است، در مورد حرم حضرت حمزه - مانند ابن زباله - همان تعبير (مسجد) را بكار برده است و مىگويد:
«احد كوهى است در سه ميلى مدينه كه در دامنۀ آن، قبر حمزه در داخل مسجد است و جلو آن يك چاه است.3
به نظر مىرسد كه اين تعبير از قرآن مجيد گرفته شده است؛ زيرا كه قرآن از ساختمانى كه در روى قبور اصحاب كهف بنا شده، مسجد نام برده است.4
ب - ابن زباله درصدد بيان تاريخ اجمالىِ ساختمانِ اين دو حرم شريف و اين دو زيارتگاه عمومى است كه طبق تصريح اين مورخ و مدينهشناس معروف، در حال حيات وى و در اواخر قرن دوم وجود داشته است و حرم ائمۀ بقيع در اين تاريخ، نه به شكل يك خانه، بلكه به صورت حرم و زيارتگاه عمومى بوده است ولى در عين حال گوياى تاريخ قطعى اين تحول و بيانگر مقطع خاصى از اين قرن نيست.
اما قرائن و شواهد تاريخى ديگر، بيانگر اين است كه اين تحوّل و تغيّر وضع، در دهۀ سوم از قرن دوم هجرى؛ يعنى دوران خلافت ابوالعباس سفاح 136 - 132 و حد اكثر در سالهاى اول خلافت ابوجعفر منصور 149 - 137 بوقوع پيوسته است.
توضيح اين قرينۀ تاريخى
در احداث ساختمان و تعمير مدفن و قبور شخصيتهاى مذهبى و افراد معروف و سرشناس، معمولاً يكى از دو انگيزه وجود دارد؛ يا جنبۀ سمبليك و سياسى دارد و يا داراى انگيزههاى معنوى و شعار مذهبى است و البته گاهى نيز ممكن است هر دو انگيزه همزمان وجود داشته باشد كه حرم ائمۀ بقيع با توجه به وجود قبر جناب عباس - سرسلسلۀ خلفاى عباسى - در داخل آن، مخصوصاً در مقطع ياد شده، از هر دو جنبه برخوردار بوده است و در عين حال با سياست سلاطين اموى و عملكرد آنان در همين زمينه، ارتباط پيدا مىكند.
سلاطين اموى و بهرهبردارى سياسى از قبور
سلاطين بنىاميه در دوران فرمانروايى خود، براى تثبيت و تقويت حكومت خويش، در كنار فشار فوقالعادهاى كه به ائمه اهلبيت - عليهم السلام - و شيعيانشان وارد مىكردند، در برخى موارد حتّى از سياست تخريب و تعمير قبور شخصيتها نيز - علىرغم مخالفت بعضى از سرشناسان اين حكومت - بهرهبردارى مىنمودند. نمونههايى از اين سياست ناروا و ناشايست:
1 - ضميمه نمودن محلِّ دفن عثمان بن عفان به قبرستان بقيع، بدستور معاوية بن ابى سفيان.5
2 - حفر قنات و جارى نمودن آب از داخل قبور شهداى احد، مخصوصاً قبر حضرت حمزه، براى از بين بردن آثار اين شهيدان بدستور معاويه.6
3 - انتقال قطعه سنگى كه به دست مبارك رسول خدا - ص - در روى قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته بود و قرار دادن آن در روى قبر عثمان بن عفان بوسيلۀ مروان بن حكم.7
تاريخ شاهد نمونههاى فراوان ديگرى از بهرهبردارى سياسى امويها از مدفن شخصيتها، از طريق تخريب و تعمير آنها مىباشد كه به موازات حديثسازى در مدح و ذمّ افراد و در فضائل و مطاعن شخصيتها حركت نموده است.8
مقابله بنىعباس با سياست امويها
باكوتاه شدن دست خاندان اموى ازخلافت وانتقال آن به بنى عباس كه باروى كارآمدن سفاح 136-132 به وقوع پيوست و به مقتضاى شرايط و دگرگونى اوضاع سياسى، خلفاى عباسى درصدد مقابله با سياست امويها برآمدند و بهرهبردارى سياسى جهت تقويت و تثبيت حكومت اين خاندان از راه حديثسازى شروع گرديد و حديثهاى ساختگى فراوان در تحكيم سلاطين عباسى به كار گرفته شد و طبيعى است به موازات استفاده از اين نوع حديثها كه دربارۀ يكايك اين خلفا و دربارۀ جناب عباس9 سرسلسلۀ اين خاندان بوجود آمد، بهرهبردارى از تغيير و توسعۀ مدفن او نيز به عمل خواهد آمد؛ زيرا اگر بنىاميه علىرغم افكار عمومى و برخلاف ميل باطنى مردم، از اين سياست - ولو براى دراز مدت و قرنهاى آينده - استفاده مىنمود، چرا سفاح و منصور از اين سياست كه مطابق ميل مسلمانان و موافق با افكار آنان بود استفاده نكنند و مدفن عباس وخانۀ عقيل را كه آنروز مدفن سه تن از فرزندان رسول خدا و فاطمه - سلاماللّٰه عليها - بود به صورت «مسجد» و زيارتگاه عمومى درنياورد؟ و از اين طريق ضمن معرفى خاندان خويش و پيوند آن با رسول خدا - ص - كه بزرگترين عامل پيروزى آنان بر بنىاميه بود به اثبات نرساند و با احترام ضمنى بر اهلبيت كه با شعار حمايت