39كسوف در آفاق ديگر با تفاوتهاى گوناگون جزئى باشد و در آفاقى ديگر اصلاً كسوف واقع نشود، به خلاف خسوف قمر، زيرا قمر به ذات خود ضياء نيست و نورش مكتَسَب از خورشيد است؛ لذا وقتى در ظل ارض افتاد، خواه كلى و خواه جزئى، واقعاً بىنور است و اختلاف منظرها در آفاق، دخل و تأثيرى در آن ندارد، مگر اين كه به حسب اختلاف طول بلاد كه موجب تقدم و تأخر طلوع اجرام سماوى است، مقدار منخسف قمر مختلف نمايد، مثلاً در افقى خسوف كلّى باشد و در افق ديگر، مخالف او به حسب طول، خسوف جزئى كه قمر در حالى كه مقدارى از آن منخسف شده طلوع كرده باشد و به همين قياس كه به حسب اختلاف در طول مقدار منخسف آن متفاوت ديده شود. ولى اختلاف در طول بلاد در انخساف واقعى قمر اثرى ندارد چنانكه در اختلاف عرض هم ندارد، به اخلاف انكساف شمس كه اختلاف عروض بلاد در انكساف واقعى شمس اثر دارد و آن هم از اختلاف منظر است كه گفتهايم.
و علت اختيار كردن عدد 15 اين است كه چون مدارات يومى هر يك به سيصد و شصت درجه منقسماند و يك شبانه روز بطور مساوى به 24 قسم، تقسيم مىكنند، حصۀ هر ساعت زمانى 15 درجه فلكى مىگردد (15 \24:360) و هر يك درجه فلكى به چهار دقيقۀ زمانى و يك دقيقه فلكى به چهار ثانيۀ زمانى.
اين در صورتى است كه ساعات مستويه باشد، و اگر ساعات معوجه باشد هر يك از شبانهروز در تمام فصول سال به 12 قسمت تقسيم مىگردد و در اين صورت گاهى كه شب و روز با هم برابر باشند كه اول حمل و اول ميزان است هر قسم از اقسام ساعات معوجه نيز، 15 درجه است و به غير از آن دو شبانهروز، درجات ساعات معوجه متفاوت است و به همين جهت كه تفاوت دارند معوجه ناميدهاند كه اعوجاج در مقابل استواى ساعات مستويه است.
در همين موضوع تقريبى بودن طول بلاد، در جداول زيجات و دفاتر قدما، راصد مذكور در همان زيج نامبرده6 گويد:
مؤلف به خدمت هر آشناى فن، مكرر عرضه مىدهد كه: فن اقاليم به