19چهار ضلع است براى اينكه كلماتى كه معارف الهى بر آن كلمات استوار است چهار جمله است و آن: «سبحان اللّٰه» و «الحمدلِلّه» و «لاٰ اِله الّا اللّٰه» و «اللّٰه اكبر» : تسبيح است و تهليل، تحميد است و تكبير.16 اين حديث، انسان را از عالم «طبيعت» به عالم «مثال» و از عالم مثال به عالم «عقل» و از عالم عقل به عالم «اله» آشنا مىكند.
معمولاً در كتابهاى اهل حكمت براى هر موجودى سه مرحله قائلند؛ يعنى مىگويند: اينها در عالم طبيعت وجود دارند، وجود مجرد برزخى آنها در عالم مثال هست و وجود عقل آنها در نشأۀ تجردات عقلى وجود دارد.
ولى اهل معرفت و عرفا، مطلب ديگرى دارند كه آن، از عرفان به حكمت متعاليه راه پيدا كرده است. اين سخن در نوع كلمات حكيمان نيست. در حكمت متعاليه است كه آن هم از اهل معرفت گرفته شده و آن اين است كه: هر شيئى كه موجود است، چهار نشئۀ وجودى دارد: 1 - عالم طبيعت 2 - عالم مثال 3 - عالم عقل 4 - عالم اله، كه قانون بسيط الحقيقه بودن و امثال آن را آنجا دارند كه ذات اقدس اله بدون محدود بودن، بدون متعيّن به حد بودن، مشخص به شخص خاص بودن، بدون ماهيت داشتن، بدون مفهوم داشتن، بدون تعيّن داشتن و. . . حقيقت هر چيز را به نحو اَعلىٰ و اشرف واجد است. اين حديث شريف مىتواند آن مراحل چهارگانه وجودى كه اهل معرفت مىگويند بازگو كند. حقيقت كعبه يك وجود مادى دارد، در سرزمين مكه، همين خانهاى است كه ابراهيم خليل - سلام اللّٰه عليه - آن را بنا كرده، اسماعيل هم دستيار او بود. حقيقت آن در عالم مثال وجود ديگرى دارد. همين حقيقت در عالم عقل كه عرش اله است وجود ديگرى دارد و همين حقيقت در نشأۀ تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل كه مقام الهيت است و اسماء الهى است، وجود ديگرى دارد. فرمود چون اسماء الهى و كلمات توحيدى و دينى چهارتاست، عرش چهار گوشه دارد، و منظور عرش، تخت و مانند آن نيست.
بيتالمعمور هم چهار گوشه دارد.
بيتالمعمور كه خانۀ سنگى و گلى و امثال ذلك نيست و كعبه هم چهار ضلع و چهار ديوار دارد. آن وقت زائران بيتاللّٰه عدهاى دور همين كعبه مىگردند