79«در يك جمله به شما بگوييم، ما كه نزد يزيد بوديم، دائم مىگفتيم: خدايا! نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك شويم. به شما بگوييم كه ما از نزد كسى مىآييم كه كارش سگ بازى و ميمون بازى و لهو لعب و شراب خوارى و نكاح با محارم است، ديگر حال و تكليف خودتان را خودتان مىدانيد.» 1
در پى اين گزارش، مردم با عبدالله بن حنظلة غسيل الملائكه بيعت كردند و خلع يزيد از خلافت را اعلام كرده و در پى آن امويان مدينه را محاصره نمودند.» 2
يزيد كه چنين انتظارى نداشت، مسلم بن عقبة بن رباح را كه در سنگدلى و قساوت شهره بود، با لشكرى به مدينه فرستاد و به او گفت: مردم را تا سه روز دعوت كن. اگر پذيرفتند كه بهتر و گرنه با آنها بجنگ و چون غلبه يافتى، مدينه را سه روز به سپاهيانت واگذار كه هر چه خواهند انجام دهند، آنها چينن نمودند و مردم مدينه تسليم نشدند. لذا كشتار فراوانى كرده و هتك حرمتهاى فراوانى به نواميس صورت گرفت و طبق نقل طبرى، 3300 نفر از دم تيغ گذشتند!
از مسائل مهم تاريخى در اين دوره آن بود كه سپاه شام به حريم بيت امام سجاد(ع) تعرّضى نكردند و پناه بردگان به آن حضرت در اين واقعه در امان ماندند. رويداد اين مسئله، حاكى از روايت و روشن انديشى امام سجاد است؛ زيرا امام سجاد(ع) پس از بازگشت از شام به همراهى اسرا، براساس سياست حكيمانه و خردمندانه و با توجه به شناخت عميقى كه از مردم شهر داشت. موضعى كاملاً بىطرفانه اتخاذ كرد؛ زيرا چنانكه خود آن حضرت فرمود: «در همۀ مكه و مدينه حتى بيست نفر كه مرا دوست داشته باشند، وجود ندارد!» 3
دليل روشن اين كنارهگيرى به خصوص در واقعۀ حرّه اين بود كه امام مىدانستند اين حركت، از مبناى صحيح اسلامى برخوردار نيست و قيام كنندگان به امامت ايشان اعتقادى ندارند و حتى از ايشان نظرى هم نخواستهاند؛ زيرا چند نشانۀ انحراف از امامت را درخود داشتند:
1. آنها با عبدالله بن زبير بيعت كرده بودند.
2. تحت رهبرى عبدالله بن حنظله، داعيۀ استقلال داشتند، بدون كمترين توجهى به امام سجاد(ع).
3. هرگز حتى مشورتى با امام سجاد(ع) نكردند.
4. هدف مشخص و برنامهاى براى مبارزۀ خود نداشتند و نمىدانستند كه براى چه هدفى مبارزه مىكنند!
5 . مدينه (شهر پيامبر(ص)) را در معرض حمله و هتك حرمت قرار دادند.
پس به دلايل ياد شده، امام سجاد(ع) از مدينه بيرون آمده و در ينبع و قسمتى از بيدا مستقر