33احمدبن حنبل اين تقديم را واجب دانسته است.» 1
- (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ) ، يكى ديگر از اعمال واجب در وضو، مَسح سر است.
«مسح»؛ كشيدن آب در محل واجب است؛ به گونهاى كه جارى نشود و حرف «با» در واژۀ «بِرُؤُسِكُمْ» دلالت بر اين دارد كه اين عمل بايد با الصاق ( \ چسباندن) باشد. 2
زمخشرى در اين باره مىنويسد:
«مراد از الصاق ( \ چسباندن) مسح بر سر است. ماسحِ قسمتى از سر و ماسحِ تمام سر، هر دو ملصق ( \ چسباننده) و ماسح به حساب مىآيند.» 3
در انجام مسح سر، كشيدن مقدارى از دست بر مقدارى از سر كفايت مىكند و اين مقدار در آيه معين نشده است و اگر حد معين كنيم، نمى توانيم مقدار حد را تعيين كنيم مگر با گفتارى كه مخالف آيه باشد كه اين خلاف اصل است. 4
- (وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ...) ، در اين كه «وظيفۀ واجب و مجزى در پاها كدام عمل است» اختلاف نظر و شكاف شديد ميان فريقين وجود دارد.
همانطور كه گذشت، اماميه وظيفۀ واجب را مسح پاها مىدانند اما عامّه بر اين باورندكه وظيفه در پاها غسل ( \ شستن) است، هر چند برخى از عامه همچون حسن بصرى و طبرى، مكلّف را مخير بين مسح و يا غَسل دانستهاند. 5
از آنجا كه در اين باره اختلاف قرائت وجود دارد و واژۀ «وَ أَرْجُلَكُمْ» را برخى از قاريان منصوب و گروهى مجرور خوا ند ه اند و شايد به گمان برخى همين اختلاف قرائت موجب برداشت متفاوت گرديده است.
اكنون به سخن زمخشرى مىپردازيم كه در اين زمينه مى نويسد:
«تعدادى از قاريان، عبارت «وَ أَرْجُلَكُمْ » را منصوب قرائت كردهاند كه بى شك دلالت بر شستن پاها در وضو دارد؛ چرا كه عطف بر «وُجُوهَكُمْ» خواهد بود و اگر گفته شود: با قرائت جرّ حكم پاها مسح خواهد بود. مى گوييم: در ميان سه عضوى كه حكم شستن در وضو را دارند، پاها از بقيۀ اعضا در محل اسراف آب بيشترى قرار دارند به همين خاطر، عطف بر مواضع مسح شده است نه به خاطر مسح بلكه به خاطر بيان ميانه روى در ريختن آب روى پاها هنگام وضو و گفته شده است كه قيد «إِلَى الْكَعْبَيْنِ» نيز به همين خاطر آمده است كه آنان كه گمان بردهاند پاها، هم حكم با اعضا مسح كردنى هستند، از اين گمان خارج شوند؛ چرا كه اعضاى ممسوح با انتهاى غايت در شريعت، هرگز