59رفت.» 1
همچنين مىگفتند: «ما به بيرون حرم نمىرويم و بنابراين، به عرفات هم كوچ نمىكنيم؛ زيرا عرفات بيرون از حرم است و بايد ديگران، از بيرون حرم، وارد مكه (حرم الهى) شوند.»
ابن اسحاق مىنويسد: «به همين خاطر مردم قريش، وقوف بر عرفه و كوچ از آن مكان را ترك گفتند، درحالىكه به آن اعتراف داشتند و مىدانستند كه وقوف به عرفه و كوچ از آن، از مشاعر حج و دين ابراهيم است. قريش عقيده داشت كه عربهاى ديگر، بايد در عرفه وقوف نموده و از آن كوچ كنند و لذا مىگفتند: «ما اهل حرم هستيم، پس بر ما روا نيست كه از حرمت آن خارج گرديم، ما نبايد به غير حرم، احترام بگذاريم، چنانكه «حُمس» كه همان اهل حرم ا ند به حرم احترام مىگذارند.» 2
نامآورانِ حُمسْ، ساير اعراب را به پذيرش اين قوانين وا داشتند، در نتيجه اهل خارج حرم به حج و عمره مىآمدند و زمانى كه وارد حرم مىشدند، زاد و توشۀ خود را بر زمين نهاده و طعام خود را از اهل حرم تهيه مىكردند و در پى آن بودند كه لباس خود را نيز از حرم تهيه كنند. بدين صورت قبيله امّالبنين و فرزندان عامر كه بر مكه فرمانروا بودند نيز از اهل «حُمس» شمرده مىشدند.
اصالت خانوادگى امالبنين از طرف مادر
مادر امّالبنين، «ثمامه دختر سهيل بن عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب است.» 3
«مادر ثمامه، عمره، دختر طفيل بن مالك احزم (رييس هوازن) بن جعفر بن كلاب است و مادر عمره، كبشه دختر عروة الرجال بن عتبة بن جعفر بن كلاب است و مادر كبشه، ام الخشيف، دختر ابو مغوله (تكسوار هوازن) ابن عبادة بن عقيل بن كعب بن ربيعة بن عامر بن صعصعه است.» 4
چنانكه مىبينيم در سلسله انساب فاطمۀ كلابيه (ام البنين) معاريف بزرگى قرار دارند كه اصالت نسبى و خانوادگى و قبيلگى وى را مىنماياند.
1. مادرش عمره، دختر طفيل بن مالك احزم (رييس قبيلۀ هوازن) است. 5
2. كبشه يا كتبه، دختر عروة الرحال، فرزند جعفر بن كلاب، مشهور بزرگ عرب در دوران خويش است. 6
3. امّ خشف، يا امالخشيف، دختر ابىمعاوية بن فارس بن عبادة بن عقيل بن كلاب، از سرداران و
نامآوران زبده عرب است. 7
4. فاطمه، دختر جعفر بن كلاب، جدۀ چهارم وى است كه جعفر بن كلاب، ناريس شجاعان ناميده
شده است. 8