67شده، پوشيديم.
در آنجا سرمازدگى عارض شد. بعد اسبابها را از بخور آورده، جمع كرديم. حتى به سماور و استكان آب بخور پاشيده بودند، چه قدر شستيم باز الى چند روز بوى بخور مىآمد و آمديم به منزل قرنطينه و آنجا اتاق درست كرده بودند كه هر يك چهل پنجاه نفر آدم منزل مىكرد. در يك اتاق با چند نفر تبريزى نشستيم و آن قرنطينه از اطراف مفتول كشيده بودند كه اهل آن كشتى نتواند به جايى برود و هر جاى آدم كشتى علىحده بود كه ممكن نبود اهل آن كشتى با اين طرف سؤال (و) جواب نمايند و هفت روز آنجا مانديم و مرضِ حقير شدّت نمود و مىترسيدم كه بلكه مرا به قرنطينۀ مريضخانه بردند و هر روز مىرفتم حكيم معاينه مىكرد و در خانۀ حكيم يك طور رفتار مىكردم كه حكيم صورت مرا نمىديد. در اتاق صف مىكشيديم. من از صف خارج شده، مىگفتم راست بايستيد، الحمد (لله) ماها سلامت هستيم. حكيم كه معاينه مىكرد، مىگفت كه برويد. پيش از همه از اتاق خارج مىشدم. الحمد لله طورى از آن بليه خلاص شديم. در آخر روز قرنطينه عرق نمودم احوالم خوب شد و بعد، از قرنطينه بيرون آمده، به كشتى رفتيم. چون همۀ اسباب ما را سوزانيدند، در قرنطينه از بقال لازمى را مىگرفتيم. روزى از يك ليره زياد خرج ما مىشد و باز كشتى آمده در قرنطينه با رييس سؤال (و) جواب نموديم و خيلى كارها سرمان آمد.
بيروت
آخرالأمر در كشتى روغن و برنج را آوردند دادند، باقى به دست ما نيامد، تلف شد و از آنجا كشتى روانه شد، به سوئز رسيد، از كانال گذشته در پورت سعيد لنگر انداخت. جهت آب گرفتن و ذغال خريدن تا وقت غروب آنجا ماند كه هوا به هم خورد، بنا كرد طوفان نمودن. بعد واپور به راه افتاد تا رسيدن به. . . [«ناخوانا» ممكن است كلمه ناخوانا بندر يا مثلا بنادر مصر باشد] دريا توفان بود. يك اندازه شدّت كرد كه آب را توى واپور مىريخت و همه حالها برهم شد. تا