9نگردد، مگر آن كه از جهت قوانين كشور مبدأ و يا كشور مقصد ممنوع از حج گردد. در آن صورت بر شخص معتاد واجب و لازم است كه اعتياد خود را به هر طريق ممكن بر طرف نموده و زمينۀ انجام حج را براى خويش فراهم كند.
همچنين معلوليت ها و نارسايى هاى جسمى و فيزيكى؛ مانند نابينايى، ناشنوايى، لَنگى و گُنگى در بحث حج و عمره جزو بيمارى محسوب نمى گردند؛ زيرا اين نوع بيمارى ها يا بيمارى به حساب نمى آيد و يا اگر بيمارى باشد، موجب سلب توان شخص در انجام حج نمى گردد؛ به عنوان نمونه، صاحب جواهر در اين باره فرموده ا ند: «و ليس الأعمى من المريض عرفا، فيجب عليه الحج عندنا لعموم الادلة حتّى نصوص الصحة الّتي لاريب في تناولها له وللأعرج والأصم والأخرص و نحوهم. خلافا لأبي حنيفة فلم يوجبه على الأعمى، نعم لو افتقر الى قائد و تعذر لفقده او فقد مؤونته سقط» . 1
بدين جهت ادلۀ وجوبِ حج بر آن ها نيز عموميت و شموليت دارد و دليلى كه آن ها را از دايرۀ وجوب حج خارج كند وجود ندارد، مگر آن كه فرد مبتلا به اين نوع گرفتارى ها نياز به همراه و راهبر داشته باشد و چنين شخصى يافت نشود و يا هزينه همراه كردن وى سنگين و غير قابل تحمل باشد، در چنين صورتى حج از فرد مبتلا ساقط مى گردد. 2
آيت الله فاضل لنكرانى (رحمه الله) ملاك و معيار بيمارى هايى كه مانع محسوب شده و بيمارى هايى كه مانع محسوب نمى شوند، بدين گونه بيان فرمود:
« كون المراد من الطاقة، هي الطاقة العرفية لا العقلية، كما هو واضح فالمرض الذي لا يكون الحج معه مقدوراً عرفاً يمنع عن تحقق الوجوب و عليه فمثل الأعمى و الأصم و الأخرس و الأعرج و بعض الأمراض المنافي لصحة البدن غير المنافي للحج بوجه لا يكون خارجاً بالاستطاعة البدنية و كذلك السفيه و لو فرض كون السفه شعبة من الجنون لا يكون خارجا عن دائرة الحكم بالوجوب» . 3
به هر روى، بيمارى توان فرسا و يا بيمارى كه موجب عسر و حرج گردد (با تشخيص عرف پزشكى يا پزشك مورد تأييد سازمان حج و زيارت) ، يكى از موانع انجام حج به شمار مى آيد.
2) ضعف
مراد از ضعف و ناتوانى در بحث حج، ناتوانى جسمى و فيزيكى است كه شامل زن و مرد، جوان و پير، بيمار و سالم مى گردد. شخصى كه چنين حالتى داشته باشد، در فقه «معضوب» شمرده مى شود. شهيد ثانى در بارۀ معضوب فرمود: