19پشت بند اول انگشت شهادت بيندازد.» 1
مرحوم صاحب رياض ضمن نقل اقوال گوناگون در معناى «خذف» مى فرمايد:
«و بالجملة المشهور - كما في المختلف و الروضة و مجمع البحرين - أن يضعها على باطن الإبهام و يرميها بظفر السبابة كما في الخبر المتقدم لكن من غير تقييد للإبهام بالبطن. . . أقول و متابعة المشهور أولى» .
2
مرحوم نراقى نيز ضمن بيان اقوال مختلف در اين باره، معناى مستفاد از روايت مذكور را برگزيده است. 3
فرمايش صاحب جواهر (رحمه الله) نيز همين گونه است؛ ايشان نيز پس از نقل كلمات لغويين، معناى مستفاد از خبر مزبور را، اولى دانسته وسخن قاضى و سيد مرتضى را بدون شاهد دانسته است. 4
كلام مرحوم شاهرودى نيز مشابه سخن نراقى و صاحب جواهر است و در پايان اضافه مى كند: بعد از بيان حديث بر چگونگى «خذف» مخالفت برخى از لغويون به اين معنى ضررى نمى رساند. 5
جمع بندى اقوال فقها:
با توجه به مجموع اقوالى كه نقل گرديد، مى توان گفت: به طور خلاصه، «خذف» به معناى قراردادن سنگريزه بين انگشت شست و ناخن انگشت اشاره و سپس پرتاب كردن آن است.
و همچنين مى شود گفت: اين قول بر ساير اقوال ترجيح دارد؛ زيرا اين قول موافق متن روايت بزنطى از امام رضا (ع) است كه در پى مى آيد و برخى آن را مشهور دانسته ا ند.
اما آنچه از سخنان برخى از بزرگان وارد شده كه قيد «اليد اليمنى» را اضافه كرده ا ند، ممكن است به خاطر يكى از اين سه احتمال باشد:
احتمال دارد به خاطر فضيلت دست راست در مقابل دست چپ باشد.
ممكن است به خاطر حمل مورد بر فرد غالب باشد؛ (زيرا اكثر افراد راست دست هستند؛ يعنى براى امثال اين مورد از دست راست استفاده مى كنند) .
و شايد تقييد، با استناد به روايت ابو بصير باشد و آن خبر به اين شرح است:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (ع) : «خُذْ حَصَى الْجِمَارِ بِيَدِكَ الْيُسْرَى وَ ارْمِ بِالْيُمْنَى» .
6
گرچه اين خبر از نظر سند، به خاطر على بن ابى حمزه بطائنى، ضعيف است. ليكن از باب تسامح در ادلۀ سنن مى توان به آن عمل نموده و با دليل خذف جمع كرد؛ جمع آن به اين است كه خذفِ (رمى