13مسأله در جمهورى اسلامى ايران واقع شد و به خاطر رفتار ناپسند سعودىها با زائران ايرانى، چند سالى از سوى ايران كسى به مكه نمىرفت.
هم چنين ممكن است كشور و يا كشورهايى كه واسطۀ كنسولى هستند و يا در حد فاصل جغرافيايى قرار دارند، مزاحمت و يا حتى ممانعت به وجود آورده، نگذارند انسان حج خويش را انجام دهد.
دليل اين گفتار همان ادلهاى است كه براى موانع وجوب حج ذكر شده؛ از جمله همان صحيحۀ حلبى كه پيشتر نقل شد، كه در فرازى از آن چنين آمده بود: «. . . وَ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْحَجِّ مَرَضٌ أَوْ حَصْرٌ أَوْ أَمْرٌ يعْذِرُهُ الله فِيهِ. . .» ، جملۀ «امرى كه خدا وى را معذور مىدارد» ، بر هر مانعى كه امكان رفتن به مكه را از شخص سلب كند، شامل مى شود.
شيخ طوسى از جمله فقهايى است كه مانعيت حكومتها را به عنوان يك عذر در كنار ديگر عذرها بر شمرده و گفته است:
«فإن حصلت الاستطاعة، و منعه من الخروج مانع من سلطان أو عدو أو مرض، و لم يتمكن من الخروج بنفسه، . . .» .
1
5) نداشتن فرصت
همانگونه كه در كلام برخى از فقها آمده، داشتن فرصت كافى براى تهيۀ مقدمات سفر، اقدام مسافرت به مكۀ معظمه و انجام اعمال حج، از شرطهاى لازم وجوب حج است.
بنا براين، اگر كسى همۀ مقدمات حج (از قبيل استطاعت مالى، صحت بدن، زاد و راحله و تخليۀ سرب) برايش فراهم شود ولى فرصت انجام آن را نداشته باشد و يا امكان انجام آن را دارد وليكن با مشقت و سختى فراوان همراه است و لاجرم حج خود را انجام ندهد، در چنين صورتى حج بر وى استقرار نمىيابد.
در اين باره برخى از فقها ادعاى شهرت عظيمه و عدم خلاف نمودند 2و برخى ديگر ادعاى اجماع؛ 3به عنوان نمونه صاحب مستند الشيعه مى نويسد: «للاجماع، و فقد الاستطاعة، و لزوم الحرج والعذر، و كونه أمراً يعذره الله فيه، كما صرّح به في بعض الأخبار» . 4
مراد وى از اخبار، اطلاق همان رواياتى است كه شيخ حرّ عاملى برخى از آنها را در بابهاى ششم، هفتم، هشتم و بيست و چهارم از «ابواب وجوب الحج و شرائطه» كتاب