14شريف وسائل الشيعه نقل كرده است و ما برخى از آنها را در موارد پيشين اشاره نموده و مورد ديگرى را در ذيل نقل مىكنيم:
«عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْحَجِّ مَرَضٌ أَوْ أَمْرٌ يَعْذِرُهُ الله فِيهِ، فَقَالَ: عَلَيْهِ أَنْ يُحِجَّ مِنْ مَالِهِ صَرُورَةً لَا مَالَ لَهُ» .
1
اين حديث گر چه از جهت سند به خاطر واقفى مذهب بودن على بن ابى حمزه، ممكن است قابل خدشه باشد وليكن كسانى كه از وى اين روايت را نقل كردهاند، بىترديد توجه كافى به اين مسأله داشتهاند و بدين جهت بايد گفت كه آن را قبل از اعتقاد وى به مذهب وقف، از وى نقل كردهاند. اما از جهت دلالت، معذور دانستن خدا از هر چيزى كه مانع محسوب مىشود، شامل نداشتن فرصت نيز مىگردد؛ زيرا خدا بزرگتر از آن است كه مكلفين را تكليف بما لايطاق نمايد.
نتيجه: هر مانعى كه توان مكلف در انجام حج را از وى سلب و يا موجب عسر و حرج غير قابل تحمل گردد، عذر شرعى محسوب مىگردد و همين موجب مىشود كه وجوب انجام مباشرى حج از مكلف ساقط و به وجوب استنابى مبدل گردد. 2