61ايرانى زن باشد كه منابع صحابه نگارى، مدخلى به وى اختصاص داده اند.
3. جوان ايرانى در اُحد
از اين فرد تنها در غزوۀ احد (سال سوم) ياد شده و دانسته نيست كه اين ايرانى چگونه و در چه زمانى به مدينه رفته است. همچنين به طور دقيق مشخص نيست وى مولاى چه كسى بوده است. برخى اين جوان ايرانى را از موالى بنى معاوية بن مالك بن عوف از تيره هاى انصار و برخى ديگر از موالى بنى هاشم و يا مولاى جبير بن عتيك از قريش دانسته اند. 1در برخى منابع صحابه نگارى مدخلى به نام «ابو عقبۀ الفارسى» به وى اختصاص داده شده و در آن به مطلب زير اشاره شده است:
در نبرد احد جوانى ايرانى كه جزو نيروهاى پيامبر (ص) بود، پس از آنكه ضربتى به دشمن حواله كرد، از روى غرور فرياد برآورد كه: «خُذ ها و انا الغلام الفارسى» ؛ « اين ضربت را از من تحويل بگير كه منم يك جوان ايرانى» . در اين هنگام رسول الله (ص) احساس كرد كه هم اكنون اين سخن تعصبات ديگران را بر خواهد انگيخت، از اين رو به او فرمود: چرا نگفتى من غلام انصارم؛ زيرا مولاى هر قومى از آن ها محسوب مى شود. 2از اين گزارش بر مى آيد كه برخى ايرانيان پيش از اسلام، به هر دليلى در مدينه ساكن بودند و از غلامان و موالى اوس و خزرج دو قبيله مهم ساكن در آن شهر بودند كه پس از مسلمان شدن، انصار خوانده شدند. طبق قولى نام اين غلام ايرانى رشيد دانسته شده است. 3
مطابق گزارش واقدى، رشيد فارسى، بردۀ بنى معاويه (از تيره هاى انصار) ، مردى از مشركان قبيله بنيكِنانه را (در نبرد احد) ديد كه سراپا پوشيده در آهن بود و شعارمىداد: «من ابن عويم هستم.» رشيد آهنگ او كرد و چنان ضربتى به او زد كه زره او را دو نيم ساخت و گفت: بگير كه «من غلامى فارسى هستم!» پيامبر (ص) او را ديد و گفتارش را شنيد، پس فرمود: تو گفتى بگير كه من غلامى انصارىام؟ ودر اين موقع برادر مقتول هم چون سگى دويد و راه را بر رشيد بست و گفت: من ابن عويم هستم! رشيد ضربتى بر سر او زد كه مغفر و سرش را به دونيم كرد و گفت: بگير كه من غلامى انصارى ا م!
رسول الله (ص) لبخند زد و فرمود: «آفرين، اى اباعبدالله!» با آنكه او درآن زمان فرزندى نداشت، پيامبر به وى كنيه دادند. 4
در برخى منابع، اين جريان از قول عبدالرحمان، فرزند ابو عقبه از پدرش نقل شده كه مؤيد فرزند داشتن اين صحابى پس از نبرد احد است. 5