49«آه كه بى خوابى بر من عارض شده و پهلويم از رختخواب كنده نمى شود. اندوه فراوان جهت امرى دشوار بر من وارد شد، امورى كه حقيقتاً سخت بودند. او براى همگان رحمت بود و كسانى را كه از او پيروى كردند هدايتشان كرد. خوش بود، خوش طبيعت و داراى عادتى عالى و نسبى خالص و روشن. تا بود، خوب زيست، مقصود و پناه مردمان حاجتمند بود. از ميان ما رفت و در غرفه هاى بهشت ستوده جاى گرفت و همه را اندوهگين نمود!»
در سوگ برادر
حمزۀ سيد الشهدا در جنگ اُحد، به دست وحشى و به فرمان هند، همسر ابوسفيان به شهادت رسيد. خبر به خواهرش صفيه رسيد. او كنار جنازۀ برادر مى رفت كه خبر به پيامبر (ص) رسيد، به فرزند عمه ا ش زبير فرمود: برو و مانع رفتن مادرت باش، زبير رفت و پيام حضرت را به صفيه ابلاغ كرد. صفيه گفت: از چه رو منعم مى كنيد؟ ! اگر براى آن است كه او را مثله كرده اند، من ازآن آگاهم و اين در راه خدا كم است. ما به اين پيشامد خوشنوديم. صبر مى كنيم و آن را در نزد خدا به حساب مى آوريم!
پيامبر وقتى چنين روحيه ا ى را از وى ديد، فرمود: بگذاريد بيايد. با اين حال، دست مباركش را بر قلب صفيه نهاد و برايش دعا كرد. صفيه كه بدن برادر را ديد گريان شد و هر زمان صفيه گريه مى كرد، پيامبر هم مى گريست. 1او در رثاى برادرش حمزه، مويه كنان اينگونه مى سرود:
فلم أطق صبراً على رزئه
وجدته أقرب إختوانيه
لو لم أقل من فى قولا له لقضت العبرة أضلاعيه 2
«بر مصيبت وى، طاقت و شكيبايى ندارم؛ زيرا او نزديكترين برادر به من است.
اگر چيزى را كه در دل دارم نگويم، مرگ مرا در مى ربايد.»
تاريخ وفات و محل دفن او
صفيه در سال بيستم هجرى، دوران خلافت عمر بن خطاب، در سن 73 سالگى درگذشت. اسماء بنت عُميس بدن او را غسل داد و در بقيع به خاكش سپردند.
«وقبر صفية بنت عبد المطّلب بالبقيع بفناء دار المغيرة بن شعبة عند الوضوء، وتوفيت صفية فى خلافة عمر بن الخطاب» . 3
«و قبر صفيه دختر عبدالمطلب در بقيع، كنار دار مغيرة بن شعبه قرار دارد. او در زمان