55البته از آن جهت كه در روايت، جملۀ «لاَ بَاسَ» آمده، اين جمع غير قابل پذيرش مىگردد.
راه حل سوم
روايت محمد بن مسلم را بر كراهت حمل مىكنيم؛ زيرا جمله «لا بأس» در روايت حلبى صريح در جواز است و اين قرينه مىشود كه ظهور جمله: «ليس بطائف» در روايت محمد بن مسلم بر كراهت حمل شود. همانطور كه صاحب كتاب «براهين الحج» به اين طريق، دو روايت را جمع كرده است. 1حال، اگر جمع عرفى بين دو را بپذيريم؛ به طور طبيعى تعارض برداشته مىشود وليكن اگر قائل شويم كه جمع عرفى بين دو روايت وجود ندارد، تعارض مستقر شده و نوبت به علاج تعارض بر اساس مرجحات باب تعارض مىرسد.
راه حل چهارم
در تعارض اين دو روايت، ترجيح با روايت حلبى است؛ زيرا موافق اطلاق كتاب الله است و «ترجيح به موافقت كتاب» بر «ترجيح به مخالفت عامه» مقدم است؛ چون بر مبناى روايت قطبالدين راوندى، ابتدا بايد دو خبر متعارض را به قرآن عرضه كرد و موافق كتاب را اخذ نمود و اگر هيچ كدام موافق كتاب الله نبود، بايد مخالف عامه را گرفت. 2و آنگاه بر فرض تساوى، نوبت به تساقط مىرسد. كه در صورت تساقط، مرجع، اطلاق ادله طواف است كه شامل طواف پشت مقام نيز مىگردد.
همچنين پر واضح است كه بحسب اطلاقات، طواف عرفى، طواف پشت مقام را نيز شامل مىشود، به ويژه در صورت اتصال طواف كنندگان و ازدحام جمعيت. 3قابل ذكر است كه راه حل، «موافق اطلاق كتاب الله» مبنايى بوده و برخى اساساً آن را نپذيرفتهاند؛ مثلاً مرحوم شيخ انصارى، موافقت با اطلاق كتاب را مرجّح نمىدانند 4و حتى برخى از فقهاى معاصر، مانند آيت الله سبحانى، موافقت با عموم كتاب را هم مرجّح