20
الف: موردى كه ايجاد سايبان در نوع مسافرتها و مقاصد عقلايى، متعارف نيست؛ مانند شبها و بين الطلوعين و هنگام غروب، البته اگر باران و غيرآن نباشد.
ب: مواقعىكه ايجاد سايبان متعارف است؛ مانند حفاظت از خورشيد، باران و. . .
ج: مواردى كه شك داريم متعارف بوده يا نه.
ايجاد سايبان در مورد دوم، به يقين حرام است و در مورد اول حرام نيست؛ زيرا ادله شامل مورد اول نمىشود و در مورد سوم هم برائت جارى نموده، به ادلّه تمسك نمىكنيم؛ زيرا شبهۀ موضوعيه است.
3) برخى روايات امر به «اضحاء» مىكند 1و اين در زمان ظهور و آشكارى خورشيد و از شؤون آن است. در واقع تمام علّت «نهى از استظلال» مربوط به وضوح و آشكارى خورشيد است و نهى از سوار شدن در قبّه و مانندآن، براى اين است كه شخص مُحرم در مقابل خورشيد قرار بگيرد.
پاسخ اشكال نخست:
اولاً: ثابت شد كه ادله عام است و شامل هم شب و هم روز مىشود. وقتى حكمى به صورت عام يا مطلق صادر شد، شامل همۀ افراد است و لزومى به نام بردن از تك تك افراد نيست. وقتى گفته شد: «انسان بايد فلان كار را انجام دهد» ؛ در اينجا مثلاً سياه پوستها نمىتوانند مدعى شوند كه اين دستور شامل ما نيست و در صورت تخلّف حرامى را مرتكب نشدهايم! زيرا همانگونه كه گفتيم در اطلاقات و عمومات، اسمى از افراد نمىآورند. وقتى شارع فرمود: «مُحرم استظلال نكند و زير سايبان نرود» ، هم شامل شب است، هم شامل روز.
ثانياً: در گذشته وقتى سايبان را از سر بر مىداشتند، اين حالت اختصاص به شب يا روز نداشت بلكه تا آخر سفر (در شب و روز) بى سايبانى ادامه مىيافت.
و همچنين نكتهاى كه در اينجا وجود دارد آن است كه تمام روايات اين باب به صورت پرسش و پاسخ آمده و به يقين مردم از چيزى كه باب طبعشان باشد سؤال نمىكنند؛ مثلاً «حفظ جان واجب است» معلوم است كه كسى چيزى در اين باره نمىپرسد. همچنين است مورد بحث ما كه كسى از شب، در حالت عادى آن چيزى نمىپرسد ولى در صورت سردى شديد يا باران يا مريضى سؤال مىكند. پس نمىتوانيم تنها به اين دليلكه در روايات باب،