21كلمۀ «ليل» نيامده، بگوييم: در روايات و ظاهر كلمات فقها به آن اشارهاى نشده است و اساساً اقتضاى عموم اين است كه حكم افراد از عموم فهميده مىشود.
ثالثاً: در اينجا فعل مكلّفين موافق حكم عام است و بايد براى ردّ عموميت، يك فعل مخالف عموم بياوريد كه در منظر امام بوده و آنرا رد نكرده است؛ پس دقيقا اين اشكال به نفع عموم است نه به ضرر عموم و مردم در منظر و جلوى چشم امام استظلال نمىكردهاند و عامل به حكم عام بودند! بله، اگر مخالفت نموده، استظلال مىكردند و امام رد نمىكرد دلالت بر جواز داشت.
پاسخ اشكال دوم:
اولاً: هر مولاى حكيمى، وقتى مىخواهد حكمى دائمى جعل كند، تمام جوانب متعلّق حكم و موارد تخصيص حكم و غيره را در نظر مىگيرد و حكم كلى صادر مىكند كه مكلف قادر به انجام تمام حكم است و ممكن است اين حكم موافق طبع بعضى افراد مكلّف باشد و يا مخالف طبع بعضى ديگر و اين موجب نمىشود كه شامل افرادى كه موافق طبعشان است نباشد، بهخصوص در محرّمات كه به طور قطع، بعضى موارد آن موافق طبع مكلفين است و اصلاً انجام آن متعارف نيست؛ مثلاً ايرانيان اصلاً علاقهاى به خوردن حشراتى مانند كِرم ندارند و اين باعث نمىشود در مورد آنها حكم حرمت نباشد؛ همچنين است در محرمات احرام؛ مثلاً «بيرون آوردن خون از بدن خود» ، يكى از محرمات احرام است كه ترك آن موافق طبع است و در آوردن خون از بدن اصلاً متعارف نيست مگر كسى احتياج پيدا كند، ولى به طور كلى و عام حرام است. پس اينكه هميشه نهى شامل متعارف باشد، كاملاً مردود است.
ثانياً: وقتى حكمِ حرمتِ ايجاد سايبان، عام باشد، در زمان ما كه ايجاد سايبان در شب متعارف است، نهى به آن تعلّق مىگيرد و در موارد مشكوك به اصالۀ العموم رجوع مىشود.
ثالثاً: اينكه ساخت و قرار دادن قبه و كنيسه و غيره را فقط به خاطر حفظ از خورشيد بدانيم، درست نيست؛ زيرا اين وسائلِ سقف دار، در تمام مناطق گرمسير يا مناطق سرد و معتدل؛ چه در روز و چه در شب، استفاده مىشود. پس دليل اصلى استفاده از اين وسايل، تنها براى حفظ از خورشيد نيست و هيچ كس بدون دليل سوار اين وسايل نمىشود، بالأخره براى گريز از گرما