8به خاطر تقويت خضوع و خشوع و بندگى است كه آنها را به كارهايى وا مىدارد كه هم نامأنوس است و هم عقلها از درك معانى آنها عاجز و ناتوانند.
اينجا انگيزهاى جز فرمان بردارى و محرّكى جز سرپردگى و غايتى جز كمال تسليم و نهايت بندگى، حاكم نيست.
در اين وادى خضوع و خشوع و در اين ميدان دلدادگى، كه خاكيان هم نشين عرشيان مىشوند، عقل زمينى را جايگاهى و خرد غير قدسى را پايگاهى نيست. آرى آنجا محكمۀ عشق است.
عقل آن جا برف بود و آب شد.
آن چه عقل مىشناسد، طبيعت آدمى به آن متمايل است. اين تمايل، پشتوانۀ امر و برانگيزندۀ انسان به كوشش و تلاش است و اين نمىتواند انسان را بر قلّۀ كمال و انقياد و تسليم نشاند؛ ولى از آنجا كه عقل را در وادى مناسك عاشقانۀ حج راهى نيست، حالت ويژۀ رقّيت و عبوديت وتسليم و سرسپردگى در انسان متجلّى مىشود وبههمين جهتاستكه مىگويد: «لَبَّيكَ بِحَجَّةٍ تَعَبُّداً وَ رِقّاً» ؛ حال آن كه در نماز و عبادات ديگر، چنين نيست.
حكمت خداوندى و عنايت پروردگارى، نجات و وارستگى انسان و گسستگى قيود و وابستگىها را اقتضا مىكرد تا در مسير انقياد و بندگى كامل و گذشتن از منيت و فناى در عبوديت قرار گيرد و از متقضاى طبيعت و اخلاق دنيوى - كه دنيا را هدف مىگيرد - و اخلاق اخروى - كه نجات از دوزخ و دخول بهشت را مىجويد - خلاصى يابد و به اخلاق الهى متخلّق شود و از خدا جز خدا نخواهد و با تمام وجود به پيشگاهش زمزمه كند كه: «چون تودارم، همه دارم، ديگرم هيچ نبايد.»
رسيدن به چنين مرحلهاى با عبادات متعارف روزانه و ساليانه، ممكن نبود؛ بلكه عبادتى ديگر مىطلبيد از مقولهاى برتر و آن عبادت حج بود كه در همۀ عمر يك بار واجب مىشود.
اگر نفوس بشرى و قلوب مشتغل به فوايد عقلايى عبادات، از افعال شگفت آور حج تعجب مىكنند، به خاطر اين است كه از اسرار دل باختگى و از راز و رمز سر سپردگى و عبوديت محض غافلاند.
آرى حج را اينگونه بايد فهميد.
فهم و ادراك، مقدمۀ علمى هر فعل اختيارى است و خود مشتمل است بر تصور فعل و تصديق به فايدۀ آن.
اگر انسان حج را آنگونه كه هست تصور كند و ماهيت عبادى آن را جداى از ماهيت ساير عبادات تميز دهد و فوايد و الا و بىهمتاى آن را بشناسد و از رازها و رموز و اسرار بىبديل آن مطلع شود، گويى به وجود ادراكى حج نايل شده و لبى از آن تركرده است.
كسى كه تشنه است، همينكه آب را تصور و به فايدۀ آن تصديق كرد، نخست به وجود ذهنى سيراب مىشود. آنگاه مىكوشد كه به وجود خارجى، نيز سيراب گردد.
حاجى نيز با تصوّر حج و تصديق به فايدۀ آن، نخست به وجود ذهنى حاجى مىشود، سپس مىكوشد كه در عالم خارج و به وجود خارجى نيز حاجى شود.
2. شوق از فهم پديد مىآيد